2733
2734
عنوان

بالاخره منم مامان شدم

622 بازدید | 57 پست

سلام به دوستای خوبم . خواستم به همه منتظرا بگم زمانیکه فکرشو نمیکنین خدا براتون معجزه میکنه . من پلی کیستیک بودم و حدود 6 ماه اقدام دیروز فهمیدم باردارم . انشالله قسمت همه

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

مبارکه

میخوام بهت بگم....همینکه تو قوی هستی کافیه تا ب هر چی ک تو دلتِ برسی... آرزوها مقدسن اونارو خدا تو دل شما گذاشته ازشون سرسری نگذرید.... "قسم ب لحظه ای ک زجر میکشی و با درد میخندی، خدا میبینه و تو رو ب خواستت میرسونه...."
2738

تبریک می گم عزیزم

اگه جایی بود ک شبیه تو داشت دلم یک دونه عین تو می خرید ❤بابا❤ . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم . می شه واسه بابام فاتحه و صلوات بفرستین ؟ ان شاالله ثوابش ب عزیزای آسمونیتون برسه . ممنونم 🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم . یا جوادالائمه ادرکنی

مبارکت باشه. الهی بسلامتی

بله همیشه قدرت مطلق هرچی بخواد همونه و همه چی توی دنیا مغلوب و سر به زیر قدرتشن.

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز