من بابام کارگره و عیالوار ،ی خریتی کردم ۵ سال پیش با یه پسره قرار گذاشتم عاشقش شدم،اون گذاشت و رفت،چندروز پیش اومد دوباره حرفیدیم دوباره رفت
داداشم عاشق یدختره شد ،دختر خوبیه ،باباش حقوقش بالای ۷ تومنه،داداشم هیچی نشد ولی باز قبولش کرد
اما من ۳۰ سالمه هرچی خاستگار میاد عین روانیا میشم ،شدم مثه یه ادم شوهردار ک میخان بزور شوهرش بدن
مامانمینا نمیفهمن منم عاشق شدم ،منم حاضر بودم همه جوره به پاش بشینم ولی اون منو نخاست
الان نمیتونم برم تو خونه کس دگ ولی فکرم پیش کس دگ باشه