من همسرم یکی دو ماه رفت اسنپ چشمت روز بد نبينه چند نفر خانم های خوبی نبودن ميگفت عملا ميخواستن از کیفشون پول دربيارن با آرنج ميزدن به بازوم. يه بار هم یکی دست گذاشته بود روی پاش، يه بار هم سوار شده بود یکی گفته بود من تنهام هرجا میری برو. همسرم ميومد خونه رنگش پریده بود ديگه نرفت