دو هفته هست که با ارمین (دوست پسرم) بحثمون شده سر اینکه میگه تو سردی هر روز دعوا ...
تا ۴ روز پیش گفتم من میخام برم دوسش داشتم اما یه مدت همش دعوا بود و خیلی شک میکرد بهم ماهم قصدمون ازدواج بود پیش خودم گفتم یه بار مردن بهتر از هر روز مردنه چون اگه ادامه میدادیم ۱۰۰ درصد هر روز بدتر میشد
وقتی ک گفتم عصبی شد تهدیدم کرد... داشت جدی جدی تهدید هاشو عملی میکرد عصبی شدم بالاتر از رگمو با چاقو زدم بهش گفتم اگه ادامه بده رگمو میزنم گوشیشو کوبید به زمین رفت داخل اتاق درم قفل کرد منم گفتم دیگه منو نمیخاد دستمو با شالم بستم لباسامو پوشیدم رفتم خونه تا اینکه دیروز منه احمق بهش پیام دادم نمیتونم فراموشت کنم گفت ساعت ۵ بیا فلان جا رفتم دوباره بحثمون شد و صبح پیام داد تکلیف منو روشن کن فقط لطفا این چهارسال رو خراب نکن هرکاری ک کردم جبران میکنم
ولی نمیتونم اینکه دستمو بریدم و رفت داخل اتاق و به فکر من نبود رو فراموش کنم یا اینکه شکاکی هاشو فراموش کنم به من تهمت میزنه تو با رفیقم به من خیانت کردی فقط واسه اینکه چند مدت نرفته بودم بوتیک رفیقشم حال منو پرسید یا اینکه تهدید هاش ازش پیشم ی دیو ساخته ولی دلم براش تنگ میشه چیکار کنم😔
پ ن :من مریض نیستم بیام اینجا دروغ بگم و رمان بنویسم خاهشا اگه میخاید این حرفارو بزنید حالمو بدتر نکنید و برید یه تاپیک دیگه من فقط کمک میخام
پ ن ۲:از حق نباید بگذریم چشماش قرمز بود صداش گرفته بود مطمعنم دلش برام تنگ شده بود چندین بار گفت بهم فرصت بده هرچی ک تو گفتی ولی کارایی ک کرد😔