امروز بابام زود اومد سراغم من کار داشتم نتونستم انجام بدم رسیدیم خونه گفتم تو چرا هرروز زود میایی سراغم من خوشم نمیاد بیام توی این خونه دوست دارم فقط سرکار باشم بعد گفتم اون بقیه قرض منم پس بده میخوام قسطمو بدم مامانم گفت چته ترشیده من پولا رو خرج کردم هفته اینده میدم بهت گفتم من کجام ترشیده ست هرماه خواستگار دارم بخاطر شما موندم همه بهم میگن چرا مجردی؟ من چطور بگم خانوادم اشغالن
میگه خودتو واسه شوهر کشتی گفتم هرچی باشه خونه شوهر بهتر از پیش توعه اونجا حداقل ریخت نحس تورا نمی بینم ارامش دارم اگر شوهر بد بود خواهرای تو خودشون واسه شوهر نمی کشتن هرروز جادو جنبل میگرفتن تا شوهر کنن