سلام خواهرم که یکسال از من کوچیکتره ازدواج کرده؛قبل از ازدواجشم همش به من کرم میریخت و زندگی منو خراب میکرد؛خودش دوست پسر داشت ولی میرفت به مامانم چوقولی میداد که حواسش به من باشه من وقتی میرم بیرون ممکنه با کسی قرار داشته باشم و آبرو داریم و خلاصه اوضاعی داشتیم؛وقتیم ازدواج کرد خانواده شوهرش گفتن اینا خودشون هم رو تو مغازه دیدن پسند کردن ماهم چیزی نگفتیم؛ در صورتیکه چندبار اشتباهی از دهنشون پریده که فلانی و فلانی دوست مشترکمونن و ما خودمون فهمیدیم که اینا از قبل باهم دوست بودن؛خلاصه بگم برای من و خانوادم زیادم مهم نیس این چیزا مهم خوشبختی شونه ولی اون خیلی ممو اذیت میکنه؛هرچند وقت یکبار میره پیش مامانم و اصلا اونو ضد من میکنه درصورتیکه من اصلا با هیچ پسری نیستم و فعلا اصلا قصد آشنایی با کسیم ندارم چون قبلا یک نامزدی نافرجام داشتم و تقریبا از همه مردا زده شدم
حتی قبل از ازدواجش خواستگار برای من میومد ؛من اگر رد میکردم میومد میگفت تو چی هستی که اینا رو رد میکنی؛اگر خوشم میومد میگفت اینا برای من اومدن تو چون بزرگتری مامان تو رو انداخته جلو
یا الکی از جانب من میره به شوهرش یا فامیلامون حرف میزنه میگه سمانمون از دستت ناراحته چون فلان روز فلان کار رو کردی؛درصورتیکه خودش ناراحت بوده فقط میخواد منو بده کنه
برای عروسیش من از قبل پول ددده بودم بهش النگو خریده بود تو دستش بود؛پول آرایشگاهشم من دادم بارها جلوی همه میگه من از تو خیری ندیدم تو هیچی به من ندادی
الانم دهنشو برای مامانم کج میکنه و میگه شما شعور ندارین شما باید صبح جلوی من صبحونه بذارین نباید بذارین من کار کنم من مهمون شمام تو دوران عقدم ؛بعدم میره داداشمو پر میکنه میگه شوهرم اومده بعد سمانه رفته تو اتاق خودشو زده به خواب؛هفته که ۷ روزه شوهرش اینجاست؛صبح و ظهر و شب میاد ؛خب وقتی همیشه اینجاست من که نمیتونم همه کارامو ول کنم از ایشون پذیرایی کنم؛درصورتیکه من براشون غذا درست میکنم خونه رو تمیز میکنم پذیرایی هم میکنم فقط وقتی درس آنلاین داشته باشم میرم
دیشبم باز رفته به داداشم گفته که اینا از من پول گرفتن ولی نمیرن برام جهاز بخرن؛درصورتیکه یک قرونم نداده؛مامانم و بابام همه چی گرفتن فقط چند تیکه مونده؛من و خواهر کوچیکمم حدود دو میلیون تومن زعفرون پاک کردیم دادیم؛تازه من اگر حقوق بگیرمم بهشون میدم،بارها شوهرشو خانوادشو دعوت کردیم رستوران به خرج خودمون ؛من حتی بهش نگفتم ۱۰۰۰ تومن بهم پس بده ولی همش از من طلب کاره؛تو خونه به من فحش میده و میگه تو و فائزه خرابید و هزار انگ به ما میچسبونه درصورتیکه از وقتی مدارس تعطیل شده ما سرکارم نمیریم و تو خونه ایم؛دیگه خسته شدم از دستش؛هزار تا کار کرده که من میتونم بگم به داداشم و مامان و بابام ولی چیزی نمیگم؛میگم داره میره ولی همش در حال دردسر درست کردن برای ماست
کلا ذاتش اینجوریه؛چند وقت پیش هم باخالم دعوا کرده بود که چرا شما باخانواده شوهر من رفت و آمد دارین؛ و یک حرفایی زد و یه چیزایی گفت که خالم کلا با ما رفت و آمدش رو قطع کرده
همش دعوا راه میندازه و خودش رو مظلوم میگیره و خودشو میزنه دلم میخواد بزنمش ولی نمیدونم چیکار کنم؛من حتی وقتی هیچ حرفیم نمیزنم آخرشم بده منم؛میترسم چیزی بگم و باز برام دردسر جدید درست کنه
شما اگر یک همچین فتنه ای اطرافتون بود چیکار میکردید؟