بچه ها من به جاریم خیلی محبت کردم همیشه واسه دخترش کادوهای گرون خریدم ولی دختر من بدنیا اومد اون ورداشت عروسکی که من به دخترش کادو دادمو آورد الان خیلی پشیمونم که چرا انقدر واسه دخترش خرج کردم لعنت به من
خیلی از چشمم افتاده دلم میخواد بچزونمش
همین جاریم قبلا به زور میخواسته شوهرم بره یکی از فامیلای خودشو بگیره اما خب نگرفته
حالا جاریم هروقت منو میبینه شروع میکنه از اون دختر حرف زدن که خیلی خانومه فلانه بهمانه
میخوام یه جوری حالشو بگیرم که نفهمه از کجا خورده