2733
2734

آجیا من عاشق خاطرات دانشگاه و مخصوصا خوابگاه هستم☺ دریغ نکنید بیاید خوش بگذرونیم 🙄🙄🙄

به هر که روز نعمت عهد بستی .فراموشش نکن در تنگ دستی

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

روز اول كه رفتم دانشگاه سر كلاس نميدونستم همينجور بايد برم بشينم

ايستادم بيرون كلاس از إستاد اجازه گرفتم

آقا اجازه؟

جالب اينجا بود كه إستاد ته كلاس بودمن از يكي ديگه از بچه ها كه داشت كنفرانس ميداد اجازه گرفته بودم 

😒😒😒

2731

خودم میگم اقا ما یه دبیر کنکور داشتیم برای ریاضی خیلی خوب بود بعد یه روز داشت درس میداد یهو نمیدونم چی شد  رفت تو سطل زباله گوشه کلاس😃 انقدر خندیدیم که نگو🤣🤣🤣 خودش که ترکیده بود 

به هر که روز نعمت عهد بستی .فراموشش نکن در تنگ دستی

خاطره من که ففط این امتحان نهایی امتحان هویت داشتیم...من کتاب گذاشتم تو دستشویی که با دوستم اگه لازم شد بین امتحان بریم دستشویی و تقلب کنیم...دوستم میره و کتابو میگیرن ازش...فقط شانس اوردم ازونجایی که من شلخته ام اسممو رو کتاب ننوشته بودم...تا دوسال من و دوستم همو میدیدیم از ترس میگریختیم

يه بارم مدرسه كه بودم امتحان ترم داشتم نرفتم واسه امتحان

پيش دوس پسرم كه الان همسرمه بودم

بعد معلممون جلسه بعدي بهم گفت چرا نيومدي؟ صفر برات رد كنم؟

وااااي بميرم الهي به دروغ بهش گفتم خانم مامانمو بابام باهم دعواشون شده بود مامانم حالش بد شد برديمش بيمارستان بستريش كردن منم پيشش بودم بيمارستان

معلمم بهم ١٥ داد قبولم كرد

تا آخر سال با حس ترحم بهم نگاه ميكرد😂😂😂😂

2738

توی یه سایتی خوندم که :چند تا دختر هم اتاقی بودن بعد دو نفرشون میرن شهر خودشون دو نفر میمونن .اونایی که موندن میان ماست خیار درست کنن برای ناهارشون.

ظرف پیدا نمیکنن میرن سر کمد اونا که نیستن یه ظرف پلاستیکی بر میدارن و خوش و خرم ناهارشونو میل میکنن.وقتی دوستاشون بر میگردن میفهمن اون ظرف مخصوص شستن لباس زیر صاحبش بوده🤣🤣🤣

به هر که روز نعمت عهد بستی .فراموشش نکن در تنگ دستی

عقد عموم بود مام درس نداشتیم اون روز الکی تعطیل کردم😂

اقا قانون مدرسه ما این بود هر کس نمیومد زنگ میزدن خونشون حتما. زنگ زدن خونه ما حواسم نبود خودم برداشتم گوشیو😅 معاونمون گفت پس چرا نیومدی قبلش خیلی شنگول سلام کرده بودم😃 گفتم خانم حالم بده دکتر میخواسته بستریم کنه به زور سرم زندم😐 رفتم عقد جاتون خالی قررر دادم☺

به هر که روز نعمت عهد بستی .فراموشش نکن در تنگ دستی
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز