2737
2734
عنوان

بت خانواده همسر را بشکنید

| مشاهده متن کامل بحث + 266250 بازدید | 1712 پست

سلام بانو آرتمیس عزیزم.    اگه عنوانهای  تاپیکهای منو بخونید می‌بینید که هر چند وقت یکبار تاپیک زدم که چکار کنم از دست شوهرم که هر جمعه میگه بریم خونه ی مادرم 

یعنی در اصل مادرش برنامه ریزی کرده که ما چون پسرش و عروسش هستیم جمعه ها فقط میتونیم بریم اونجا 

ولی دخترهاش و نوه های دختریش هر روز هفته اونجا در رفت و آمد هستن و جمعه هم که ما میریم اونجا باز اونا هم میان 

من دو تا پسر دارم و جاری هم ندارم 

۶ تا خواهر شوهر دارم که بچه عاشون خیلی با بچه های من درگیری فیزیکی ایجاد میکنن و من اونجا مدام باید مواظب بچه هام باشم و دنبالشون بدون 

دو تا خونه دارن یکی داخل شهر یکی خونه باغ ،،که خودشون جمعه ها خونه باغ هستن و خونه باغ هم در و پیکر درستی نداره و بچه ها مدام از در بیرون میرن و بنظر من امنیت نیست 

چون ما خودمون تو اتاقها هستیم ولی بچه ها داخل حیاط بازی می‌کنن 

و اگه من برم و مواظب بچه هام باشم مادرشوهر و خواهر شوهر و پدرشوهرم منو مسخره میکنن که اینجا امنیت داره ،چقذر تو حساسی و از این حرفها 

یعنی کلا میگن بیا بشین پیش ما تا ما برای تو و شوهرت متن سازی و سخنرانی کنیم‌😏😏😏😏

در اصل من دو تا بچه آوردم که از این مسایل خنکشون راحت بشم ولی انگار با بچه مشکلم چند برابر شده چون حالا تو بچه داری من هم می‌خوان دخالت کنند 😟😟😟

چند وقته دارم بکوب تاپیکهاتونو میخونم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که بهتره ازشون فاصله بگیرم 

نزدیک به ماهه نرفتم خونشون 

ولی امروز دوباره طبق معمول شوهرم گفت بریم خونه باغ پدرم 

گفتم نه من اونجا اذیت میشم و اونا هم روشون به من باز شده و احترامی برای من قایل نیستند یعنی مجبور شدم دلیلم رو بگم چون اگه فقط میگفتم درس و کار دارم می‌گفت عیبی ندارد بعدا انجام میدی 

خلاصه در نهایت خودش با پسر بزرگم که ۸ سالشه رفت 

بنظرتون اینجوری عادت نمیکنه و اونا هم منو از میدون به در نکردن به خیال خودشون ؟؟؟

آخه اوایل اردواجم هم خیلی کارا کردن که من نرم خونشون و همسرم تنها بره تا راحت تر براش متن سازی کنن. 

بنظرتون کار درست برای من چی هست 


در ضمن وقتی من میرم اونجا خیلی دوست دارن که بهم آلقا کنن که باید در ظرف شستن و سفره جمع و پهن کردن کمک کنی و بچه هات رو ول کنی و بیای به ما احترام بذاری و به متن سازی ما توجه کنی 


بخدا روح و روانم خسته شده از دستشون 

خودم هزار جور مار و زندگی و درس دارم اینم شده یه مشغله فکری سنگین که فشار مضاعفی برام ایجاد کرده 

در ضمن همسرم تنها سزگرمیش جمعه ها خونه باغ اونهاست و هیچ جوره راضی نمیشه برنامه ریزی دیگه ای داشته باشیم 


من چکار کنم 

بخدا بعضی اوقات دعا میکنم شوهرم بمیره این زنجیره اتصال کنده بشه راحت بشم از دستشون 


راستی یه مورد تو تاپیکهای قبلتون خوندم این بود که خانواده شوهر دو مدل هستن ،اینا از اون مدل دوم و گشنه و گدا هستن که توضیح داده بودید بعد عروسی چه بلایی به سر دختر بیچاره میارن و فقط به شوهرش میگن طلاقش نده ولی می‌خوان قدرت خودشونو تو زندگیه عروس هم به رخ بکشند و اینا دقیقا همین بلاها رو اول زندگی سر من درآوردن متاسفانه 😫😫😫😫و من خیلی احساس تحقیر شدن و عدم اعتماد بنفس و حرمت نفس دارم 

که خدا رو شکر با خوندن مطالب شما تا حد زیادی به خودم اومدم 

ولی باز هم به کمک شما نیاز دارم 

ممنون که هستین عزیزم 🌹🌹🌹🌹








ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

اتفاقا دقیقا میخواستم شبهه ذهن خودمومطرح کنم باصحبتهای شما متوجه اصل مطلب شدم. ممنونم.  البته ...

من تا الان چندین بار شندیم که جاریم پشت سرم گفته که من شانس دارم و همسر آروم و خوش اخلاقی نصیبم شده با اینکه خودم بدم 

و خودش خوبه و همسر بد اخلاقی داره 😑


اول اینو بگم که من کلی مشکل داشتم تو زندگی و هنوزم دارم 

ولی تا جایی که تونستم نذاشتم کسی از بیرون متوجه شه. 

هیچ وقت تو جمع باه همسرم کل کل نمیکنم. 

هیچ وقت ازش پیش خانواده اش گله نمیکنم. 

و... 

میدونم که هیچ وقت عروس از پسر عزیز تر نمیشه 

پس گله و شکایت از همسرم پیش خانوادش هیچ دردی رو دوا نمیکنه. 


ولی جاری با اینکه 10 سال از من بزرگ تر هستن یک ذره سیاست زندگی کردن حتی به اندازه سر سوزن 

خودمم خیلی چیزا مونده که یاد بگیرم ولی اون هیچی...


بخدا من خودم سر به سر همسرم نمیزارم که آروم و خوش اخلاق به نظر میرسه. 

وگرنه مطمئنم اگه یکی از حرکت هایی که از جاری دیدم رو انجام بدم، منو میره میزاره خونه بابام و دیگه دنبالم نمیاد...


با اون اخلاق و رفتار ایشون بنظرم همسرشون خیلی هم خوبه 

ایشون ی خانومی هستن که فقط دارن نقش قربانی رو بازی میکنن 

از بس پشت من گفته که این شانس داره که بقیه هم باهاش هم نظر شدن احتمالا 

چون دو سه بار از زبونشون شندیم که تو شانس داری،جاری رو نگاه کن بیچاره... 

(اون زمان هنوز یاد نگرفته بودم بپرسم چرا اینطور فکر می‌کنید؟) 


واقعا چطور میتونن اخلاق بردارهاشون رو مقایسه کنن 

ولی رفتار زن داداش ها رو ن؟؟؟؟؟ 

چطور آخه؟؟ 


منم تصمیم دارم در این مورد پیششون متن سازی کنم 

🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓

راستی یه مورد تو تاپیکهای قبلتون خوندم این بود که خانواده شوهر دو مدل هستن ،اینا از اون مدل دوم و گشنه و گدا هستن که توضیح داده بودید بعد عروسی چه بلایی به سر دختر بیچاره میارن و فقط به شوهرش میگن طلاقش نده ولی می‌خوان قدرت خودشونو تو زندگیه عروس هم به رخ بکشند و اینا دقیقا همین بلاها رو اول زندگی سر من درآوردن متاسفانه 😫😫😫😫و من خیلی احساس تحقیر شدن و عدم اعتماد بنفس و حرمت نفس دارم 

که خدا رو شکر با خوندن مطالب شما تا حد زیادی به خودم اومدم 

ولی باز هم به کمک شما نیاز دارم 

ممنون که هستین عزیزم 🌹🌹🌹🌹

راستی یکبار در طول هفته و جدا از دیگران رفتیم خونشون که بچه ها و خودم راحت باشیم ولی خواه شوهر مجرد ۳۵ ساله تو خونه دارم که گفت از این به بعد فقط جمعه ها بیاید ما روزای دیگه مهمون نمی‌پذیریم و همیشه میگه من رییس این خونه هستم 

این خواهر شوهرم هم همیشه خیلی موس میدوونه و منو خسته کرده با دخالتش تو کارای من 

کلا هر حرکتی اونجا انجام بدم همه روی منو شوهرم و بچه هام زوم هستن و نظر میدن 

خسته شدم از دست همشون ولی شوهرم ول کن نیست 😭😭😭








2728


تشکر از استارتر محترم و دوستانی که وقت با‌ارزششون رو صرف

پر‌بار‌تر شدن تاپیک می‌کنند.


من هم طرفدار بیان شکایت و ابراز ناراحتی نیستم.

چون دوست ندارم به دیگران این پیام رو بدم که حال من بستگی به رفتار و گفتار شما داره. بلکه دقیقا خواهان دادن پیامی بر‌عکس این پیام هستم. این‌که موارد بسیار اندکی هستند که می‌تونند حال شاد من رو تغییر بدند و قطعا برخوردهای شما جزو اون موارد نیستند. ترجیح می‌دم با روش‌های دیگه‌ای برخورد اون شخص رو کنترل کنم و حتی اگه علی‌رغم تلاش‌های من کنترل نشه باز هم به لطف کتاب‌های خوبی که خوندم می‌تونم حالم رو خیلی زود به حالت عالی برگردونم.



دقیقا بانو جان من دیگه خسته شدم از حرفهای مردم میریم مجالس فامیل شوهر می بینم بعضیا پچ پچ می کنند و ...

از توصیفایی ک کردی بنظرم جذاب اومدی 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

آسایش دوگیتی تفسیر این دوحرف است : به منچه😊 به تو چه😌
من تا الان چندین بار شندیم که جاریم پشت سرم گفته که من شانس دارم و همسر آروم و خوش اخلاقی نصیبم شده ...

هیچ وقت انتظار نداشته باش بیان بگن عجب عروس خوبی ، این خوبه که با پسر ما سر کرده، نطر کسی برات مهم نباشه، بخاطر همین باید خیلی رسمی باشیم که کسی جرات زدن این جرفهارو جلو رومون نداشته باشه، ر کسی هم اومد این حرف ها رو زد سریع محل رو به بهانه ای ترک کن یا یک سوال از بقیه بپرس نگذار زیاد توصیح بده، اونا خودشون خوب می دونن کی بد کی خوب

واجعل قلبی واثقا بما عندک
2738
من تا الان چندین بار شندیم که جاریم پشت سرم گفته که من شانس دارم و همسر آروم و خوش اخلاقی نصیبم شده ...

توت فرنگی جان منم تو موقعیت مشابه شما قرار گرفتم

اوایل سکوت میکردم

بعد فکر کردم شاید بهتره خودمم یه کارایی کنم که خوبیای همسرم تو چشمشون نباشه زیاد

اخه اوایل جاریم مثلا میگفت مردای ما فلانن

من میگفتم نه فلانی(همسرم) اینجوری نیس!

یا توی حرفام از بدیهی ترین کارایی که مرد باید برای زنش انجام بده میگفتم و میدیدم جاریم بعصی وقتا از شانس حرف میزنه!!

درحالی خودش هیچ تلاشی برای بهبود رابطش با همسرش نمیکنه و رفتاراشون متقابله هردو مقصرن

دیگه الان وقتی صحبتی بشه در این موردا من چیزی نمیگم ترجیح میدم چراغ خاموش پیش برم تا حسادت نکنه

قبلا مهم بود برام که دیگران بفهمن ما باهم خوبیم!!

ولی الان دیگه اصلا...چون آثار چشم زخم هم توی زندگیم دیدم...

آخرین بار که همچین موقعیتی پیش اومد و جاریم و دونفر دیگه از فامیل از همسرم تعریف کردن که چقد مسئولیت پذیره و...و اینکه شوهرما اینکارا رو نمیکنه و تنبله و...

من اون لحظه لبخند تحویلشون دادم ولی با خودم فکر کردم که توی موقعیت مناسب جوابشون رو بدم

تا اینکه همون روز وقتی که همسرم کل وقتشو برای تعمیر یه جایی از خونه مادرشوهرم گذاشته بود و کارش تموم شده بود

جاریم گفت ای بابا چه فایده باز مث قبلش میشه که!!چه حوصله ای داره فلانی!

منم به شوخی گفتم همین کارا میکنید که شوهراتون کاری نمیکنن دیگه...بنده خدا کلی زحمت کشیده همین که الان حس خوبی داره از انجام این کار و موقتا درست میشه کافیه،من که دلم نمیاد تو ذوقش بزنم

اونموقع بود که گفت اره خب دستش دردنکنه  

این دقیقا سوال منم هست...بازخمامون واقعا چیکارکنیم..علت دردودل منم همین زخمابود که وقتی بیادمی آرمشو ...

اگه اشتباه نکنم بانو تو تاپیک خودم را دوست دارم یه تمرین گزاشته بود که تصویر کودکی کسایی که اذیتتون کردن رو تصور کنید و بگید من شمارو میبخشم چون شما خیلی رنج کشیدین و قربانی شدین یه جورایی باید دلت براشون بسوزه اونا تو کودکی ضربه خوردن و الان با رنجوندن دیگران  انتقام خودشون رو میگیرن 

کاش تاپیک بعدی بانو در مورد "همسر" باشه.  اگر همسر همراه ما باشه خیلی از مشکلاتمون کم میشه.&nb ...

خیلی موافقم مشکل منم دقیقا همینجاست  ممنون از مثال هایی که زدین بعضی از رفتارهای اشتباه که گفتین رو تا چند ماه پیش داشتم و نمیدونستم چقدر در اشتباهم  کاش بانو جان در این باره هم تاپیک میزدند

سلام بانوی عزیز

من به ریشه ی این مشکل مدت هاس فکر میکنم

مشکل جامعه ما فرهنگ عقبمون هست

فرهنگ مردسالاری

هرکی پسر داره مفتخر و سربلنده

هرکی دختر داره ناراحت و سرافکنده

به این صورت که به به چه پسری تربیت کردیم

به به پسر خوشگلو خوشتیپی داریم

حالا میدون دست ماس که کیو بگیریم و چه رفتاری بکنیم باهاش

حالا وقتی یکیو گرفتیم

هی توقع داریم برامون از خودگذشتگی کنه و فقط برامون سر خم کنه چرا که ما لطف کردیم و برای پسرمون گرفتیمش و یه پسر شاخ شمشاد دادیم و خیلی کار شاخی کردیم انگار نه انگار که خانواده ی اونم براش زحمت کشیدن و لطف کردن که دادنش دست ما!

همشم اطرافیان تو گوش دخترا میخونن که صاحب تو شوهرت و حانوادش هستن!

و ماها چون بچه ایم و پدرمادرامون الگو ها و قهرمانای زندگیمونن هرچی میگن فکر‌میکنیم حقیقته.اما یکم که فکر کنیم و منطقی باشیم میبینیم که ما آدمیم و کسی صاحب ما نیست و ما مدیون شوهر و خانواده شوهر نیستیم.

تا میاییم این حرفامونو بزنیم میزنن تو دهنمون و میگن تو با این افکارت نمیتونی زندگی کنی!

اولویت شوهر و خانوادش هستن خونواده خودتو ول کن!

قوانین و اعتقادات و افکار ما ایرانیا خیلی ظالمانه و مردسالارانه و پوسیده هست

مرسی که با این پست آموزشی خیلیارو اگاه کردین

ماها باید کاری کنیم از ادعای خانواده شوهر کم بشه نه اینکه با سرخم کردن و باج دادن به غرور بیجاشون اضافه کنیم

من خودم کم میرم و اصلا خودشیرینی نمیکنم و کاراشونم نمیکنم و بیش از حد صمیمی نمیشم که فکر نکنن من احساس مدیونی بهشون دارم و احساس اینکه تشکر میکنم ازتون !

خیلی ادعا دارن اما من تازه متوجه شدم چخبره و تازه دارم جلوشون وایمیسم

هیچ وقت انتظار نداشته باش بیان بگن عجب عروس خوبی ، این خوبه که با پسر ما سر کرده، نطر کسی برات مهم ن ...

بله درست میگن ❤️

اصلا شاید اونا از اینکه اون عروسشون ازشون مشاوره میگیره و میاد پیششون گلایه و شکایت میکنه و خودش با دستای خودش راه دخالت رو باز میکنه، خیلی راضین 

و این حرف رو به من میزنن که منم بگم کی گفته من خوش شانسم و از مشکلاتم بگم 🤔🤔

شاید دوست دارن ما هم تو بعضی از بحث هاشون شرکت کنیم 

مثل موقعی که برادر همسر تو جمع خانوادش گفت این(جاری) وقتی با هم دعوامون میشه 

بهتون فحش میده 

جاری هم گفت دروغ میگه 

خواهر همسر هم خندید و گفت منم وقتی دعوامون میشه به واسطه ازدواجمون فحش میدم 

جاری هم سریع دست خودش رو، رو کرد و گفت ببین خواهرت هم مثل منه 

شاید دوست داشتن اون لحظه دوست داشتن ما هم از دعوا هامون بگیم.🤔🤔🤔

🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز