2703
2553
عنوان

بت خانواده همسر را بشکنید

| مشاهده متن کامل بحث + 263459 بازدید | 1712 پست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چه جالب منظورتون مطبخه؟  منم  مطبخ دارم. یعنی توتراسم گازجدادارم. منتها ماشین ظرفشویی هم ...

بله عزیزم. 

همین چند دقیقه پیش دخترم بهم میگه نماز تو بیا تو اتاق من بخون . حیفه انرژیش اونجا هدر میره....

میگم خوب خودت پاشو بخون انرژی ش بیاد ت  اتاقت تنبل خانم

خخخخخ


ماشین ظرفشویی هم از صبح ظرفها رو توش جمع میکنم شبها قبل از خواب فقط قابلمه های کثیف و تابه ها رو از تو آشپزخونه تابستونی میارم تو سینگ میشورم و سینگ رو خشک میکنم  تا شب بعد سینک خشکه.

هر دو  یا سه روز یکبار ماشین رو روشن میکنم و البته همیشه درش یه ذره بازه که ظرفها خشک بشن و بو نگیرند رو سینک وسواس دارم که خشک باشه پس کتری و برنج و حبوبات فردا رو همون موقع خیس میکنم که فردا شیر باز نشه.....


امیدوارم بانو ببخشند اگه خارج از بحث تایپیک حرف زدم ببخشید دیگه تکرار نمیشه . گفتم شاید کمکی بکنم به دوستان. شرمنده

عالی از پسش براومدی درخشنده جان یادم به بعد از زایمان خودم افتاد که مادرشوهرم هر ایده ای واسه بچه د ...

سلام شما چقد خاطره زایمانت شبیه من بود دقیقا منم همچین چیزایی به سرم اومد الان مث تو اتیش میگیرم وقتی به اون روزا فکر میکنم

منم مادرم پیشم بود اما مادرشوهرمم هر روز سر ناهار یاشام میومد که مثلا چی پخته مامانم گوشت برام کباب میکرد الکی ایراد میگرفت واااای برا بچه بده به مامانم میگفت چی پختی چرا اینو پختی 

یا از سیسمونی ایراد میگرفت میگفت این چ حوله ایه اصلا اب جمع نمیکنه این لباس خوب نیس

خلاصه خیلییی اذیت میکرد هر روز میومد نیش میزد و کنجکاوی میکرد و میرفت 

منم یه بار مث تو بهش محل ندادم و شد همونی ک برا ت اتفاقا افتاد مظلوم نمایی براشوهرمو بداخلاقی شوهرمو اذیت کردن من تو اون شرایطو خلاصه دقیقا شما ک خاطرتو گفتی یادم به همه اون روزای تلخ افتاد شش ماه زجر کشیدم مادرشوهرم هی از من بدی میگف ب شوهرم اونم باهام بد شده بود تو اون شرایط بعد از زایمان

هزار بار به خودکشی فک کردم اما خدانگهم میداشت

الانم دوسالی میگذره اما اون روزا خیلی سخت بود و خاطرش هیچوقت از ذهنم پاک نمیشه

2456
سلام دوستان شوهر من ازم رمز گوشیشو قایم میکنه و همه ی برنامه هاش رمز داره مثل اینستاش میگم رمزسو بهم ...

عزیزم میدونم  هر کسی ممکنه ناراحت بشه ولی به نظر من  گوشی هر کس جزو حریم خودشه. 

حساس نشو و اصلا به روش نیار نزار جری بشه. انشاله خطا نمیره 

اگه دائم تذکر بدین بدتر ممکنه لج کنه . 


گهگاهی متن سازی کنید درباره  وفاداری و  اینکه زن و شوهر از همه به هم نزدیکتر هستن و .....


البته الان نه . بعد از یه مدتی که دیدن شما به رمز گوشیشون حساس نیستین.


مطمئن باشین درین مورد حساسیت و لج بازی کار رو بدتر میکنه. 

دلتون رو بزرگ کنید. کاملا در مورد رمز گوشش بی خیال باشین 

ما اکثر حرفهامون رو با زبان بدنمون می زنیم. از یکی بدمون میاد، اما وقتی میاد جوری رفتار می کنیم که ...

از کجا بدونیم یه ادم ارزش احترام و محبت کردن و داره یا نه؟و از کجا بدکنیم با محبت کردن ما خودش و بزرگ میدونه  یا نه؟

پیشنهاد میکنم رمان ضحی رو حتمــــــا بخونید یه رمان مذهبی که خیلی عالیه...کانال رمان ضحی در ایتا:dhuhastory@....در پیج اینستا:shin_alef_official....حتماا بخونید

من از شوهرم بت ساخته بودم که خانوه وادم همش احترامش میکردند ولی اون با کاراش بی احترامی ولی الان چندسال هست که به خونه وادم میگم زیاد تحویل نگیرید و درحد خودش باهاش رفتارکنید ازخانواده شوهرمم که البته ادمای خوبین بخاطر اخلاق شوهرم همیشه طلبکارم خودشونم حق به من میدن 

همه کارامم میندازم گردن اونا چون همسرم کم کاری میکنه تو خونه و خرج کردن منم از اونا کمک میگیرم

https://eitaa.com/joinchat/2092237053C3c5295f626
2714
عزیزم میدونم  هر کسی ممکنه ناراحت بشه ولی به نظر من  گوشی هر کس جزو حریم خودشه.  حسا ...

بخدا من اصلا حساس نیستم ولی امروز خودش گفت رمز گوشیتو بگو گفتم منم رمز گوشیه تو رو نمیدونم.گفت رمز گوشیو بهت میگم گفتم خب همه برنامهاش قفله رمز اینستاتو بد تا  رمز گوشیمو بگم گفت نه رمز اینستارو نمیدم بهت.اصلا من ازش نخواستم یه ماهی میشه اصلا دست به گوشیش نمیزنم برامم مهم نیست.

🚫لطفا اینقدلایک نکنید🚫کامنت بزارید😁
بیتاجان توروخداکمکم کنید من خیلی بی ارزش شدم آورند نیم خیلی شوهرم ازم سواستفاده کردو میکنه خانوادش ب ...


عزیزم ازتوحرفاتون  مشخصه که براتون مهمه تاشوهرتون براتون ارزش قایل بشه؟ خب این نشدنیه. اول خودت برای خودت ارزش قایل شو. وگرنه محاله کسی ازبیرون برای ماارزش قایل بشه. میدونم تکراریه اگه بگم تاپیک های قبلی بانوروبخونید. گاهی اوقات ادم با انگیزه گرفتن ازحرفهای خوب حالش خوب میشه اما برای هممون قطعاپیش اومده بعد چندروزیاچندهفته دوباره بحالت دیفالت برمی گردیم. 

تنهاراهش تکرار وتکرار وتکراره. دوباره خوندن مطالب  مفید وخوراک دوباره به مغزدادن. حتما تاپیک هاروبخون. چون گفتنی هارو بانوگفتن. هرچی بگم تکرارهموناست. 

پس جاداره بارهاااا خودمونو توشرایطی بزاریم که پیام های مثبت بگیریم. وکناره گیری کنیم ازافرادسمی. اگه جسمانمیتونی ذهنت روازشون خالی کن. 

شکرت خداجون
دقیقادرست میگی عزیزم. اینو بگم من ازکودکی حس دانای کل بودن و غرور همه وجودمو گرفته بود.سالها درگ ...

بیتا جان با توجه به اینکه شما با مطالعه کتاب، خودتون و شخصیتتون را ساختید میشه اگر براتون زحمتی نیست  

به ترتیب کتابها را معرفی کنید که ما هم استفاده کنیم

سلام شما چقد خاطره زایمانت شبیه من بود دقیقا منم همچین چیزایی به سرم اومد الان مث تو اتیش میگیرم وقت ...

امیدوارم بتونیم آثار تلخشو از وجودمون پاک کنیم. 

بنظرت چرا اکثر مادرشوهرا رفتارهای مشابهی بعد از زایمان عروس از خودشون نشون میدن؟ چه نیت مشترکی دارن؟ من حس میکنم مادرشوهرم ترسیده بود پسرش بعد از این شدیدا وابسته و دلبسته ی زن و بچه ش بشه و تلاش میکرد با بهانه گیری میونه رو بهم بزنه و موفق هم شد اما بطور موقت. من تا یکسال اون بحران رو داشتم اما بعدش اوضاع زندگی من درست شد با تغییر کردن خودم. خیلی کتاب خوندم, مشاوره رفتم و دقیقا یادمه اخرینبار مشاورم که یه آقای ۵۰ ساله بود بهم گفت باید سعی کنی رفت و آمدت رو با خانواده همسرت کم کنی. من تمام دغدغه م این بود شغلی, فعالیت اجتماعی, کلاس آموزشی چیزی جور کنم که بتونم با وجود بچه یکساله انجامش بدم تا وقتم پر باشه و برای نرفتن بهانه داشته باشم. کرونا هر بدی که داره این خوبی رو برای من داشته که رفت و آمدمون با افراد سمی تبدیل شده به تماس تصویری و جو زندگی من خیلی خوب شده چون سایه ی رفتاراشون و بهانه گیری هاشون فعلا روی زندگیم نیست. الان دغدغه ی اصلیم اینه که تا کرونا تموم نشده یه شغل خونگی دست و پا کنم که روزهای بعد از کرونا مجبور نباشم دوباره رفت و آمد زیاده از حد رو از سر بگیرم اما خب با بچه ی دوساله هرکاری نمیشه انجام داد. فکزم خیلی درگیرشه

این صحبت بانو رو جدی بگیریم دوستان, اینکه نذاریم حسادت خانواده ی همسر برانگیخته بشه.‌من چندبار این اشتباه رو کردم, همسرم رو تشویق میکردم توی جمع خانوادش بهم طلا هدیه ی تولد بده, سورپرایزم کنه.... میخواستم ببینن و بسوزن به تلافی کاراشون ولی هربار بعد از مدتی یه چیزی جور میکردن واسه ریختن زهرشون و برای مدتی زندگیم رو تلخ میکردن. چراغ خاموش زندگی کنیم👌

با یه صلوات آمین بگو دوست گلم.خدایا هرکی چشمش به این امضا افتاد همون لحظه دلشو شاد کن.اگه دختره یه بخت خوب نصیبش کن.اگه منتظره دامنشو سبز کن.اگه غصه داره خدایا به بزرگیت قسمت میدم ارامشی از جنس خودت نصیبش کن.اگه مستاجره صاحب خونش کن.اگه با شوهرش مشکل داره دلشونو به هم رضا کن.خدایا خیلی از دوستام ناراحتی هایی دارن که نمیتونن بیان کنن اونا فقط تورو دارن جوری به خودت نزدیکشون کن که ناراحتیشونو فراموش کنن 🍃اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم🍃اللّٰهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ تَعْجِيلَ عافِيَتِكَ ، وَصَبْراً عَلَىٰ بَلِيَّتِكَ ، وَخُرُوجاً إِلَىٰ رَحْمَتِكَ.🍀

سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه ممنون از بانو ارتمیس عزیز بخاطر تاپیک های مفیدشون. .

دوستداشتم مشورت بگیرم ازتون 

بچه ها تو گوشی شوهرم دیدم کیلیپ های نامناسب داره ازین کیلیپایی که طنزه اما خانوماعه س ک س ی توشن خلاصه وقتی دیدم شوکه شدم و گریه کردم..

بهش گفتم چون قبلا هم یه سری کیلیپای نامناسب دیده بودم و به رو نیاوردم ..ایشونم کلا زد زیرش و انکار کرد و انگ بی اعتمادی بهم زد و اینکه باورش ندارم ..

و کلا توپ و انداخت تو زمین من که چرا چکش میکنم...و بهش بی اعتمادم..

من به ظاهر باور کردم که اون ندیده اما ته دلم میدونم که دیده. ..

پیشنهادی دارید واسم که چکاری انجام بدم؟

هروقت سرش تو گوشیشه میترسم ..میترسم که ...

چه راهکاری به من میدید؟با خودم میگم کاش هیچ وقت نمیرفتم سراغ گوشیش ..دقیقا همونجایی که خیلی احساس خوشبختی میکنی یک چیزی گند میزنه به حالت😔

بانو ارتمیس عزیز

بانو گرانبها 

بیتاجون 

مانترا جان 

و دوستان دیگه ..اگر پیشنهادی واسه حالم دارید بهم بگید ممنونم.


2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687