خدا رحمتشون کنه
منم چند سال پیش طبقه بالای صابخونمون بودیم
یبار نصفه شب خواب بودن خانومش جیغ زد ناصر ناصر
و با دادو گریه بچه هاش بردنش دکتر فکر میکنم
ترکم بودن متوجه نمیشدم چی میگن
من بیدار موندم تاااا ناصروبچه هاش برگشتن بعد خوابم برد
اما تو اون تایم داشتم به چی بپوشم وبا شوهرم برم برا تسلیت یا تکی و اینا فکر میکردم🤕😄