اول بگم بچه ها ازاول عقد تابارداری وزایمان خیلی اذیتم کردن حتی یه لباس کوچیک مادرشوهرم برابچم نخرید
بارداریم یه لقمه هم توخونش نکرد بگه دخترم این وبخور
همسرم برامادرشیناخونه خرید وسیله هارونو کرد و...
بارداریم اومدن و...بماندچقدراذیت شدم اخرسرمسمومیت بارداری گرفتم ویه هفته بستری شدم حتی یکیشون سرنزدن
نه کادوی عقدوعروسی دیدم نه چیزی
هیع خدا
نزدیک به ۲سال قیدشونوزدم به همسرم گفتم توبرو برام دیگ ارزشی ندارن
همسرمم گفت میدونم خوبی کردی وحتی پول دانشگاه خواهرم ودادی ولی اونااحترامت وحفظ نکردن ونمیرم تاادم شن واحترامت وحفظ کنن
بچه ها خودم ازگوشی همسرم پیامک وفرستادم خیلی حالم بدشد هرچی ازدهنش درومد گفته راهی بیمارستان شدم والان اومدم ازونجا باردارم ۵هفته رحمم تیرمیکشید وبه خودم میپیچیدم
هیچوقت برام ارامش نداشتن اینا
الان اسکرینش ومیذارم