واااای 😂😂😂😂😂😂مارو یه بار از طرف مدرسه برده بودن اردو بعد گناهم بود یه پسره اومد برامون نوحه خوند لامصب چشم و ابرو مشکیییییی و موها لختتتت اصلا دیدمش یه جوری هوایی شدم که کل دوستام فهمیدن من رو این کراش زدم 🤦♀️🤦♀️🤦♀️حالا با کلی فاصله از ما داشت نوحه میخوند به ما نگاهم نمیکرد نگاش یه جا دیگه بود من هی خودمو میکشیدم بالا و مقنعمو درست میکردم که این منو با دو تن سیبیل و ابروها پرپشت ببینه 😭😭😭خدایا تباهی تا کجاااا 😂😂😂