چقدر من حقیییییرم حقیییییرم حقیییییرم ک نمیرم ک ولش نمیکنممممم چقدررررر من حقییرررررررررممممممممممممممم ای خداااااااا از دیروز باهم قهریم درصورتی ک اون فهش داد اون هی گف گوهی گفت حالم ازت بهم میخوره دعوا سر این بود خیلی سرش توگوشیه...بعد امروز ناهار ک نیومد ساعت ۷ اومد خونه من سفره انداختم نمیدونستم ناهارخورده یا نه بعد رفت اون ور نشست سیر پوست کند نگامم نکرد غذاهم نخورد...
من دیگه تو ترشی ها کمکش نکردم داره اتیش میگیره ۱۰۰کیلو درست کردم یکم سیرو کرفس و فلفل مونده ک دست نزدم...
حالا رفتم اتاق دراز کشیدم پهلو درد هستم بعد نگو من شیر گذاشته بودم روگاز یادم رفته بود پشتم ب در بود یهو اومد تو خواب بهم نزدیک شد لپمو کشید محکم یک دونه خیلی محکم زد تو پشتم گفت شیرا همش ریخت روگاز خاااااک تو سرررت
چقدر من ذلیلم من حقیرم ک نتونستم حوابشو بدم ....
الانم رفت گورشو گم کرد سرکار ...