شوهرم بهم خیانت کرد ( با یکی از اقوام دورمون رابطشون در حد عشق عاشقی نبود حتی دوستت دارم هم نگفته بودن ب هم ولی زنه از خودش براش عکس فرستاده بود چاک سینش معلوم بود ی بارم تصمیم داشتن س ک س کنن ک پیشنهاد کنندش شوهرم بود ک البته با وجود اینکه شرایطش تا حدی ( تا حدی ن کامل ) مهیا بود شوهرم پشیمون شد و بعدش من فهمیدم و اتفاق نیفتاد )
من فهمیدم شوهرمو ترسوندم تا پای طلاق بردمش بعد اون پشیمونیو تو چشماش دیدم من خیلییی زیادی بهش بها داده بودم و فکر میکرد همیشگیم براش ولی وقتی ک دید داره از دستم میده فهمید کیی بودم براش دو ماه گذشته خیلی پشیمونه هر کاری کرد برا بدست اوردن اعتمادم هیچی ازش ندیدم حتی جایی میره خودش امار میده ک کحاس ک نکنه ی وقت من فک بد بکنم ولی من بعضی مدقع یادم میاد و باهاش دعوا میکمماونم دو سه روز سر سنگین میشه و وقتی اینطور میشه بیشتر پشیمون میشم از برگشتنم ( وقتی اومد گفت پشیمونه و برا اولین بار گریه کرد احسایاتی شدم و برگشتم البته ۵۰ درصدشم چون استرس بعد طلاقو داشتم)