سه ساله ازدواج کردم با شوهری که خیلی کم حرفه و آدم واقعا کنارش حس دل مردگی میکنه .نه اهل حرف زدن نه اهل خوش گذروندن مثل یه مرده متحرکه.. من ته تغاری خونه بودم شر و شیطون اما کاری کرده تبدیل شدم به یه آدم دل مرده اونم تو 22سالگی ... شوهرم هیچ وقت منو یادش نیست مثلا قرار داریم پسرمونو ببریم دکتر اما اون روز دیر میاد و نوبت ما رد میشه بعد میگه یادم رفت در حالی که من بهش یاد آوری میکنم .. یا موارد زیاد دیگه اما برای همکاراش خوش صحبته .. گاهی تو مواردی مثل دانشگاه یا کار ازش مشورت میگیرم میگه نمیدونم اما برا دوستاش ساعت ها در همون مورد مشورت میده اونم تلفنی
.دیگه خسته شدم حتی از مشاور هم کمک خواستم باهم رفتیم حقو به من داد .. دو روزی خوب بود و باز رفت سر خونه اول