سلاااام بچها
صبح به زور مامان و سه تا برادرم داداش بزرگ مرو مجبور کردیم که براش بریم خاستگاری😅
قضیه از این قراره که ایشون با دوست دخترش ۵ ساله باهمن و خیلیم بهم وابسته و خلاصه سانتال مانتال و اوکین .
داداشم بخاطر شرایط نابسامانی که تو خونمون بود نمیتونست ازدواج کنه یعنی فکر میکنه چون بچه بزرگه باید نباید مامان و تنها بزاره و خلاصه حواسش به ما باشه و اینا
حالا این وسط یه مشکلیم هست
توی پست بعدی میگم نظرتون رو بگید