سلام من دختر ۱۹ ساله هستم ازدواج کردم با پسرعمه ام الان یکساله از ازدواجمون میگذره خیلی از خانواده اش میترسم من یک داداش بزرگ دارم ۲۶ سالشه مجرده عمه هام همش براش جادو میکنن شوهرم یک خواهر داره ۲۳ سالشه عاشق داداشمه همش حرف میزند همش جادو خسته شدم ازشون یک پسر عمو ی دارم پیام هاشون پیدا کرده درباره جادو و اینا حتی میخواستن به خوردمون میدن خیلی میترسم موفق نشدن داداشم گفته نمیگرم چون یکبار ازدواج کرده دختره اگه داداشم بره عقد کنه من بدبخت میشم شوهرم و ازم میگیرن مثلا الان یکساله ازدواج کردیم ولی بچه. ندارم همش سرکوب میزنند بهم نمیدونم از چه راهی وارد بشم من خیلی دشمن دارم خودم یه دختر ساده با هیچکس دشمنی نکردم با همه خوبم خیلی کم حرفم زیاد حرف نمیزنم بعضی وقتها نصیحت های مادر شوهرم. خوبه بعضی وقت ها حس میکنم ازم منتنفره همش خدا کنارم بوده از دشمن هام حمایت کرده نقشه برام کشیده بودن آبروم و ببرن مثلا با پسر بودم ولی موفق نشد ند هیچ وقت
لطفا راهنماییم کنید