خیلی منو اذیت کرده اختلاف بیمون انداخت تا پای طلاق رفتیم.
کلی داستان از اینکه چرا مهریه من بیشتر از اونه
پای من شکست چرا شوهرم دوتا چای جلو من گذاشته خودم نمیرم بریزم
بابا بیمارستان بود میگفت چرا میرم پیشش میمونم
بابام فوت کرد به بهونه کرونا تو هیچ مراسمی نیومد ولی همون موقع رفت مسافرت شمال
دوماه از فوت بابام نگذشته بود میگفت چرا داداشت ارثتو نمیده
خودش دوتا دختر داره الان که من حامله ام میگه اگه پسر نباشه باید بندازیش
کلا میخوام یه جوری حالشو بگیرم که نفهمه از کجا خورده .
جوابشم دادم ولی پرو تر از این حرف هاس .
میخوام یه جوری حالشو بگیرم .
صبح تا شبم تو خونه تنهاس
میدونم خبیثانه هست ولی میخوام بترسونمش
دوستان راه حل ندارین?