چقد مى خواد بكنه چقد بابات مى خواد دووم بياره چند ماه ميتونه اين كار رو بكنه كى گفته بچه خونه وظيفشه كار خونه،بله بايد به مادر احترام گذاشت و كمكش كرد ولى مادرى كه داره اينطورى رفتار مى كنه بايد يه جورى متوجه اشتباهش بشه فردا پس فردا تو تبديل نشى به يه ادم افسرده عقده اى به خدفات و ارزوهات فكر كن و دستما كاغذى بذار تو گوشت درستو بخون رزومه درست كن بفرست براى كار اصلا محل حرفاش نده هر وقت حرف ميزنه به چيز ديگه فكر كن اين نظر منه راه نجات تو كار كردنه بازم هر جور خودت صلاح ميدونى
داد و بيداد راه بنداز خب به بابات بگو منو اذيت مى كنه ميذارم ميرم تو خيابون ميمونما از ابرو بترسونش بره خب دكتر من مامانت نميشناسم بر اساس صحبتاى تو دارم نظر ميدم گناهشو نمى خوام بشورم اگه چيزى كه دارى ميگى عين واقعيت باشه خب واقعا دكتر بايد بره
والا من اگه بودم اول با بابام حرف ميزدم فايده اى نمى كرد به اورژانس اجتماعى زنگ ميزدم بذار مامانت خودشو جمع كنه والا نميدونم چرا بعضى پدر مادرا لياقت بچه صالح رو ندارن طرف به جاى اينكه ول تو كوچه و خيابون باشه ميگه ميخوام ارشد بخونم ميگه مرده شور درس خوندنتو ببرن اگه واقعا چيزايى كه گفتى مبالغه نيست و واقعيت داره خيلى كارش بده مامانت ،نذار ايندتو كسى تباه كنه نذار بدهكار خودت بشى دو دستى هدفاتو بچسب
متوجه مشکلش نیس و زیربار دکتررفتن نمیره
بابام بیطرفه . یبار بابامو قاطی ماجرا کردم گف هرغلطی میخاید بکنید خسته شدم از دستتون. مامانم البته خودش تو کودکی باباشو از دس میده بابابزرگم وقتی مامانم ۷ سالش بود شهید شد. و خودش زیر کتکای داییام و مامانبزرگم بزرگ شد. کلا خاله هامم اینطورین همشون مشکل عصبی دارنو بچه هاشونو اذیت میکنن
بيخود سر شدى دو روز ديگه كه بشى ٣٤ساله تبديل به يه ادم عقده اى شدى كه فقط حسرت اين و اونو ميخورن و بدى قضيه ميدونى چيه اينكه مطمئنى كه تو هم ميتونستى مثل اون يه ادم موفق باشى ولى يه ادم ديگه مانعت شد تو هم برده وار پذيرفتى اصلا بيشتر تو اتاقت باش درم قفل كن كه حرفاشو نشنوى اذيتت مى كنه به اورژانس اجتماعى بگو بگو با رفتاراش داره منو از خونه فرارى ميده چون ناراحت نشو باباتم واقعا بى عرضست بازم ميگم اين نظر منه اينجا ادما نظراشونو فقط ميگن ديگه استارتر خودش بايد تصميم بگيره
