دوستان بین جاری و مادرشوهرم گیر افتادم، نمیدونم چیکار کنم، هردوشون هم از نظر من آدمای خوبی هستن.اما خوب همه آما یه عیبایی دارن. هردو پیشم غیبت اون یکیو میکنن،عذاب وجدان دارم،حس آدم دورو بودن بهم دست میده،واقعا ناراحتم.راهنماییم کنین
وقتی حرفی از هم میزنن فقط سکوت کن و سعی کن بحثو عوض کنی
گاهی آدم تو جنگ با خودش باید اونقدر پیش بره که یه ویرونه بسازه از وجودش...اونوقت از دل اون ویرونه یه نوری، یه امیدی، یه جراتی جرقه میزنه... بس نیست این همه ناکامی؟این همه بدبختی...توی دنیایی که دو روز بیشتر نیست،منتظر چی هستیم؟کدوم معجزه؟کدوم خوشبحتی باد آورده؟🍀
تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته
کاش وقتی دارن پشت سر هم حرف میزنن خودتو مشغول یه کار دیگه نشون بدی و نشون بدی بهشون علاقه نداری به حرفاشون چند بار این کارو بکنی فکر نکنم دیگه پیش شما حرف بزنن
فقط به حرفاشون گوش کن و اگه فکر میکنی داره اشتباه قضاوت میکنه درستش رو بگو و در غیر این صورت هیچی نگو .مثلا مادرشوهرت بفهمه از جاریت دفاع میکنی دیگه خودش جلوت ازش حرف نمیزنه
نمیدونم والا نمیدونم.گاهی واقعا حق دارن،گاهی دلم میسوزه گاهی مشورت میخوان کلا یجوریه نمیشه سکوت کنم بالاخره مجبورم نظر بدم اما نظر درست میدم حتی اگهمخالف باشم
بهشون بگو لطفا پیش من حرفی نزنید اگه حرفی دارید بهم بزنید، ببین دوست من منم عین تو بودم آخرش جاریم و مادرشوهرم رابطشون باهم خوب شد تا این حد که مادرشوهرم مثپروانه دورشمیچرخه بعد منشدم آدم بده اینا سرم اومده که میگم، اصلا سعی کن پیششون نشینی
از طرف ک داره تعریفش میشه تعریف کن .هم گناهش نمیفته دگردنت .هم غیبت کننده ممکنه عادتشو ترک کنه .از همه مهمتر چیزی گفتی بر علیهش یا تایید کردی ممکنه به گوش طرف برسه برات بد بشه