اگه در جریان تاپبکام نیستین دوس داشتین تاپیکامو نگاه کنین دوستای گلم.
یه خلاصه میگم از خودم.۲۵ سالمه شوهرم ۴۲.شوهرم یه بچه ی ۵ ساله از ازدواج سابقش داره که هفته ای یروز پیش ماست.من بچه ندارم و اوایل ازدواج ناخواسته باردار شدم و به اجبار همسرم سقط کردم.الان دوست دارم دوباره بچه دار بشیم. دوسال و نیمه ازدواج کردیم.
امشب با شوهرم یکم درباره ی بچه دار شدن حرف زدم.اولش شدیدا مخالف بود ۱۰۰ درصد.بعدش انگار ۵ درصد نرم شد ولی بازم مخالف بود مشخص بود.بعد گفت یه سوال ازت میپرسم جون پدر و مادرت راستشو بگو و روانشناسیه.گفتم باشه.گفت اگه بچه دار بشیم من یروز بزارم و واسه همیشه برم تو چیکار میکنی؟
گفتم دنبالت میگردم در درجه ی اول نه بخاطر خودم به خاطر بچمون که باباشو پیدا کنم و بالاسرش باشه.اگه پیدات نکنم هم بچمو به دندون میگیرم و خودم بزرگش میکنم.ازدواج هم نمیکنم. گفت چرا؟.گفتم چون نمیخوام یه مرد دیگه رو وارد حریم خصوصی بچم بکنم.اگه من ازدواج کنم بچم پدر که نداره دیگه مادر رو هم نصفه نیمه داره.غیرممکنه ازدواج کنم.
هیچی نگفت.
اصلا نفهمیدم منظورش چی بود ازین سوال!شما چیزی متوجه شدین؟