2410
2553
عنوان

دامادی پسر۱۷ساله

| مشاهده متن کامل بحث + 49213 بازدید | 618 پست
خب به چهره اش ۴۱ نمیخوره که الانم بهش نهایت ۳۵میخوره خلاصه آشنا شدیم و دلیل علاقم هم میدونی چیه؟ م ...

الان شاید سنش خیلی نزنه ولی ده سال یا ۱۵ سال دیگه حالت بهم میخوره نگاهش کنی

هیچ علاقه ای بهش نداری بخاطر کمبود محبت بهش وابسته شدی

بعد از ازدواج که محبتهاش کم شد چشمهات باز میشه که دیگه دیره.

تو‌الان باید فکر ادامه تحصیل تا مقطع دکترا باشی برای ازدواج وقت زیاد داری

از کجا معلوم این اقا بخاطر وضع مالیت نیامده جلو؟


من از اینجا چه میخواهم... نمیدانم!  امید روشنایی گرچه در این تیرگیها نیست. من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم!
به غرورت بر نمیخوره نشستی بین خانمها چت این شکلی میکنی؟؟؟؟ چرا ما خانمها هیچ جا نباید راحت باشیم&nbs ...

دقيقا👌

عالیجناب عشق❤️...تو نداشته منی... وقتی تو نباشی... به چه کارم می آید... این همه آسمان.🎠🌠

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

الان شاید سنش خیلی نزنه ولی ده سال یا ۱۵ سال دیگه حالت بهم میخوره نگاهش کنی هیچ علاقه ای بهش نداری ...

چرا انقد منفی نگرید

کی گفته این چیزا رو؟! همه که دوست ندارن تامقطع دکترا درس بخونن البته ک هیچ بخشی از زندگی مانع نیست برای بخش دیگه این دید خیلی تک بعدیه

این همه ادم با اختلاف سن کم خوشبخت نیستن و برعکس و... 

مکرون از خانومش 24 سال کوچیکتره شما به اوناهم میگی بدبخت؟! با اینکه بیشتر از 20 ساله ک عاشق هم هستن؟ هزاران مثال دیگه هم هست

ملاک ادما باهم فرق داره ایشونم میگه 2 ساله با هم هستن 2 سال برای شناخت و پختگی احساس کافیه

بعضیا حرف زدن بلد نیستن کاش حداقل حرف نزدن بلد بودن🙄😒.  من تمایلی ندارم قضاوت های بعضی کاربرا رو درباره خودم بدونم لطفا اگه نظری درباره من و نظراتم دارید برای خودتون نگه دارید حق با شماست نیازی نیست وقتتونو تلف کنین
2720
والله چی بگم آخه 😅🤣

بیا تا فحش نخوردم باز 😅

بعضیا حرف زدن بلد نیستن کاش حداقل حرف نزدن بلد بودن🙄😒.  من تمایلی ندارم قضاوت های بعضی کاربرا رو درباره خودم بدونم لطفا اگه نظری درباره من و نظراتم دارید برای خودتون نگه دارید حق با شماست نیازی نیست وقتتونو تلف کنین
به غرورت بر نمیخوره نشستی بین خانمها چت این شکلی میکنی؟؟؟؟ چرا ما خانمها هیچ جا نباید راحت باشیم&nbs ...

دیگه شورشو در نیارین لطفا

بعضیا حرف زدن بلد نیستن کاش حداقل حرف نزدن بلد بودن🙄😒.  من تمایلی ندارم قضاوت های بعضی کاربرا رو درباره خودم بدونم لطفا اگه نظری درباره من و نظراتم دارید برای خودتون نگه دارید حق با شماست نیازی نیست وقتتونو تلف کنین
2714
الان شاید سنش خیلی نزنه ولی ده سال یا ۱۵ سال دیگه حالت بهم میخوره نگاهش کنی هیچ علاقه ای بهش نداری ...

نمیدونم 

ولی حداقلش از تحمل کردن حرفای مامانم بهتره هرچی که بشه

بعدشم من دانشجو ام سال دو عمرانم 

و اونم میگه هرچقد دلت میخواد درس بخون من پشتت هستم ولی وقتی خونوادم از ۱۴ سالگی بهم متلک میومدن که برو شوهر کن 

و مادرم که هرکی میاومد خواستگاری تو اون سن از طرف من بله میداد 

که درآخر پدر یکیشون اومد خونمون بهش کارنامه ام رو نشون دادم گفتم حقه که من تو این سن بخوام زن پسرت بشم ؟اونم گفت نه دخترم مادرت مارو امیدوار کرد

میدونی به وضعیت مالی نیس گاهی تو خونه خودمون هم جایی نیس برامون😞😓

و هزار سرکوفت که واقعا مته اعصابن 

حداقلش اینارو دیگه تو زندگیم با ایشون نخواهم داشت


تدریس خصوصی زیست وریاضی وفیزیک و شیمی پایه و کنکور با مبلغی که رضایت داشته باشید😍خودمم دانشجو ام و رتبه زیر ۵۰۰  منطقه ۲کنکور۹۹ بودم و امیدوارم که بتونم کمک کنم به دوستای عزیزم
بیا تا فحش نخوردم باز 😅

چیزی نگو فحش نخوری خواهر

هرچی هم گفتن تگم کن بیام دعوا😅😜🤪

تدریس خصوصی زیست وریاضی وفیزیک و شیمی پایه و کنکور با مبلغی که رضایت داشته باشید😍خودمم دانشجو ام و رتبه زیر ۵۰۰  منطقه ۲کنکور۹۹ بودم و امیدوارم که بتونم کمک کنم به دوستای عزیزم
موقعه عقد من١٤سالم بود و همسرم١٦😐اينو ميتوني حضم كني؟؟!!!الان من ١٨سالمه و همسرم٢٠.سر خونه خودمونيم

اینا همش چرت و پرته...بنظر من که ازدواج تو سن پایین بهتر هم هست...الان که مثلا سن ازدواج رفته بالاچی شده جامعه...یه مشت عقده ای و عصبی و گرسنه جنسی از اون ور تحویل داده....ازدواج در سن پایین اگه شرایطش باشه خیلی هم خوبه

🙄

❣ دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.❣دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان. اسمش را بگذارم "گیسو" و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد "باران" هم داشته باشم. دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند. یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم. اسمش را بگذارم "آلما" و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش "گندم" را نکند. آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد. معلوم است، "خورشید"! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش "شبنم" زودتر از او سماور را روشن کرده، "شادی" را بیدار کرده و به "نسترن" رسیده. دلم میخواهد در حیاط خانه م "ترانه" بخواند و "بهار" برقصد. "نگار"م خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان "الهه" مجذوب چشم هایش شده م. دلم چقدر دختر می خواهد. روزهایم بی "سحر"، شبهایم بی "مهتاب"، آسمانم بی "ستاره" و زندگی بدون "افسانه" ممکن نیست. تازه یک "ساقی" هم میخواهم تا سرم را گرم کند و "همدم" تا درد دل هایم را برایش بگویم. "رویا" می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم. دلم میخواهد یک دختر داشته باشم. دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم. هیچ اسمی توصیفش نکند. همه چیز باشد و هیچ نباشد. از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود. رهای رها باشد! آری، انگار دلم می خواهد دخترم "رها" باشد..

پسرخاله من ۱۸ ازدواج کرد. پدرمادرشم خیلی از هر لحاظ حمایتش کردن خداروشکر الان یه دختر هشت نه ساله و زندگی خوبی داره.خب بعضیها زود انگار بزرگ میشن و مسئولیت پذیر. نمیشه گفت از لحاظ عقلی هنوز به حد مطلوب نرسیدن


به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
چرا انقد منفی نگرید کی گفته این چیزا رو؟! همه که دوست ندارن تامقطع دکترا درس بخونن البته ک هیچ بخشی ...

دوسال تو سن سیزده سالگی آخه؟؟؟؟فکر آدم تو نوجوانی با بیست سالگی یکی؟ 

هر چند انشالله خوشبخت بشند

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز