من ۲۵سالمه لرهستم. بچگی نکردم یه کاردانی ناقص دارم رشته معماری ب خاطر شرایط مالی نتونستم ادامه بدم چندسال فروشندگی کردم افسرده بودم نفس میکشیدم ولی زندکی نمیکردم. تا اینکه عاشق عشقم شدم الان ۶ساله سختی زیاد کشیدم همه میدونن عاشقشم ولی بهش نمیرسم و کسی و رو حز اون نمیخوام ومنتظر معجزه ام و فعلن هم خداروشکرمیگنم ک دارمش.
یه بدبخت بدنیا اومد یه دوره ای فکر کرد خوشبخت میشه اما بدبخت شد احتمالا بدبخت هم ازدنیا میره
یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
اوهوم من ۱۹ سالمه منم بچگی نکردم یعنی ی خاطره و اتفاق خوب ک توی زندگیم افتاده باشه نیست اوایل خودم موفق بودم ولی الان توی ی شرایط ب شدت سختیم ی مشکل بزرگ دعا کنین واسم ک حل شه منم افسردگی شدید گرفتم ب خاط این مشکل ولی در کل خانوادتن افسرده ایم و خوشی ندیدیم از زندگی یکیمون از یکی دیگ بدتر
چه دعایی کنمت بهتر از این؛ خنده ات از ته دل، گریه ات از سر شوق 🥀
زندگی شاید یک خیابان دراز است که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد
زندگی شاید طفلی است که از مدرسه برمی گردد
زندگی شاید ریسمانی است که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد
زندگی شاید آن لحظه مسدودی است که نگاه من خود را در نی نی چشمان تو ویران می سازد
❣ دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.❣دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان. اسمش را بگذارم "گیسو" و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد "باران" هم داشته باشم. دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند. یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم. اسمش را بگذارم "آلما" و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش "گندم" را نکند. آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد. معلوم است، "خورشید"! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش "شبنم" زودتر از او سماور را روشن کرده، "شادی" را بیدار کرده و به "نسترن" رسیده. دلم میخواهد در حیاط خانه م "ترانه" بخواند و "بهار" برقصد. "نگار"م خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان "الهه" مجذوب چشم هایش شده م. دلم چقدر دختر می خواهد. روزهایم بی "سحر"، شبهایم بی "مهتاب"، آسمانم بی "ستاره" و زندگی بدون "افسانه" ممکن نیست. تازه یک "ساقی" هم میخواهم تا سرم را گرم کند و "همدم" تا درد دل هایم را برایش بگویم. "رویا" می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم. دلم میخواهد یک دختر داشته باشم. دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم. هیچ اسمی توصیفش نکند. همه چیز باشد و هیچ نباشد. از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود. رهای رها باشد! آری، انگار دلم می خواهد دخترم "رها" باشد..
خدا نکنه انشالله از این به بعد درای خوشبختی به روت باز بشه
مرسی ازدعات🙏💖
یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔
20 سالمه سه سال نامزدی بودم عااااشقش بودم و شدیدن ادعای عاشقی میکرد اما فهمیدم بهم خیانت میکنه و اونم نه با یه نفر دو نفر با چندین نفر یک سال طول کشید تا تونستم فراموشش کنم و دوبارع عاشق بشم و دوباره شکست و جدایی الانم یه ادمی هستم که هیچ اعتمادی فه مذکر جماعت ندارم و تنها فکر و هدفم پیشرفت کردن تو کار کردن و پول در اوردنه....
برام دعا کنید بتونم به چیزایی که تو فکرمه برسم💙💙💙
دانشجو حقوق ⚖️🎓 عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر به جز از امشب و فرداشب و شب های دگر...🍻💙 ملکه واقعی اون دختریع که خودش تلاش میکنه به ثروت و آرزوهاش برسه، نه اون دختری که انقدر صبر میکنه تا یه پسر پولدار اونو به آرزوهاش برسونه😇 من قهرمان زندگیم رو توی آینه میبینم😎