بابام و مامانم نیومدند هر کدوم به یه دلیل بابام رفته جایی کار داره مامانم حوصله نداشت بیاد.
با فامیلامون اومدیم ناهار بخوریم بیرون .
دارم نگاه به شوهر خالم و داییم و کلا زن های دیگه میکنم همش فک میزنن و میخندند .
اما ما چی؟؟ بابام همیشه ساااکت هیچی نمیگه اصلا روحیه نداره اصلا خنده های از ته دل نداره اما مردهای فامیل همش حرف میزنند و هرهر میخندند.همه شاااد خوشحال تو زندگیشون مشکل هست اما نه مثله ما عزادار خواهرم هستیم پنج ساله فوت کرده اونم با هزارتا غصه و سختی اما اینا شاد و شنگول .
خدا بیشتر بهشون بده و دلشون خوش باشه اما یاد مامان بابام حالمو بد میکنه.