از عید شهرستان بودن خونشون با ما تو یه کوچس
حالا دیگه وقتی میاد تهران خونه خودش نمیره کلا میمونه اینجا
یه پسر مجرد هم داره که اون خونه خودش میمونه
ماه پیش اومد ده روز موند
دوباره الان اومده میگه من میرم دهات مریض میشم
میخام بمونم اینجا
تو هر کاری ام دخالت میکنه
خیلی بی زبونم
بی محلی ام اصلا روش جواب نمیده خیلی پوستش کلفته
واییی چجوری تحمل میکنی من باشم سکته میکنم،اگه شوهرت باهات همکاری نکنه به عیچ عنوان نمیتونی کاری کنی
صبح زنگ میزنه به پسره مجردش که پسرم بیا اینجا صبونه بخور
یا میگه توام بیا اینجا بمون چرا میری خونه
به شوهرمم میگم اهمیتی نمیده
پدرشوهرم زنگ زده بیا میگه من مریضم پسرام نمیزارن بیام میگن باید بمونی اینجا
ینی چی
باهاش برخورد کن
داره ازت سو استفاده میکنه
خواهش میکنم یه راهکار نشونم بدیدد
به شوهرت بگو...
من ک اوه کسی خونم باشه با شوهرم راحت نیستم... حالا فرض کن ده روز راحت نباشم هفته اول هیچی هفته دوم قهر میکنم میرم..
خانواده شوهر منم همین قدر پررو هستن ، تازه بدشون نمیاد مثلا ما نیستیم شهرستانیم بیان کلید ما رو بگیرن بریزن تو خونه زندگی مم بگردن انقد که شعور ندارن، البته ما راه دوریم
سلام دوستان این تاپیک https://www.ninisite.com/discussion/topic/5282239/شیاف-ماریانا?postId=161273191
و تاپیک آخر من را گزارش بزنید.
ممنونم از همگی.
فقط می تونم بگم خدا صبرت بده ، من بی محلی می کنم گاهی جواب میده گاهی هم نه ..... ولی خدا نکنه بگن داریم میایم خونه تون عزا میگیرم، یکسره خودشونو می چسبونن شوهرم،مادرشوهرم ی بار گفت تو برو حموم گرم بشه که من رفتم سرما نخورم، همه چی خونم که چی کجاس و میدونن، ینی خوبه ما دوریم ، ولی هر سال ۴ الی ۵ بار اینطوری من عذاب میکشم
