2726
عنوان

داستان زندگی نورا

2640 بازدید | 21 پست

سلام . داستان غم انگیز زندگیم رو میخوام بگم تا شب کم کم می زارم هرکی خواست بگه گذاشتم لایک کنم

دارم با گریه می نویسم پس غلط املایی ها و دیر گذاشتم ببخشید  

حساب برای  ۲ نفره 🙏

لایکم کن

من خنده زنم بر دل   دل خنده زند بر من اینجاست که میخندد دیوانه به دیوانه  🍇چون تو با بد بد کنی پس فرق چیست  🍇برای حاجتم صلوات بفرستین🌹🌹🌹🌹🙏🙏🙏🙏کاربری دو نفره س هی نگین تاپیکا تناقض داره🥴

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

لایکم کن تموم کردی ان شالله بقیه زندگیت سراسر خوشبختی باشه عزیزم

یه زمان خیلی از رنگ عوض کردن آدما غصه می‌خوردم  ولی امروز فقط بهشون می‌خندم. دیدم که پول فایده نداشت، شهرت کافی نبود، دیدم موفقیت‌های پر‌سر و صدا هم عمری داره و فقط شخصیتته که می‌مونه برات.  می‌خندم به تصورات خودم، که هربار از نگاه من چقدر اون آدمها بزرگ‌ به نظر می‌رسیدن و تهش مثل یک حباب به اشاره ای از روزگار، تموم!
2728

من متولد شهر کرمانشاه هستم  . مامانم عروس خون بس بود و من چون دختر بودم اهمیتی براش نداشتم . کلا بابام من و مامانم رو آدم حساب نمی کرد.  میگفت دختر شوم است . همه پسرزا بودن اما من دختر بودم مامانم ازم متنفر بود تا اینکه وقتی کلاس ۱۲ بودم دوتا از پسر عموهای از خدا بی خبرم بهم تجاوز کردن...

حساب برای  ۲ نفره 🙏

گذاشتی لایکم کن 

من حلیم رو با دارچین میخورم شما دوست داری با نمک بخور یا با شکر بخور. 😂تصورم از بعضی از نی نی سایتی ها پشمک حاج عبدا... هست تو همه تاپیکا پشماشون میریزه ولی بازم پشم دارن برای تاپیک بعدی 🤣🤣🤣🤣. آهای تویی که پاچه میگیری چخه چخه. 

من بعد چند ماه پریود نشدم و فهمیدم حاملم . وقتی خانواده فهمیدن منو زیر بار مشت و لگد گرفتن . تو اون خانواده که نابودشدن شون رو از خدا در هر لحظه خواستارم برای پسراشون دختر قربانی میکردن و خون بس میکردن و... 

بعد که از تک تکشون کتک خوردم منو از خونه بیرون کردن   

حساب برای  ۲ نفره 🙏

اگ تموم کردی  منو لایک کن عزیزم

من مامان دو ویــرانگر نازو باحالم و ملـــ👸ڪہ آقـــ👦ـــامونم،باافتخارکوردم✌بژی کوردوکوردستان😘خواهرخوشکلم تااینجااومدی واس براورده شدن ارزوم یه صلوات بفرس قوربون دهنت😁خداےِ خوبم من روتو حساب کردم 😌

تا اینکه یه خانم و آقا منو سوار ماشین کردن و بردن خونه . سن داشتن و نورانی بودن . وقتی رفتم خونشون دیدم یه خونه قشنگ قدیمیه به هیچی فکر نمی کردم فقط به اون تخت نرم و گرم فکر میکردم و تا خود ظهر خوابیدم . فردا تمام ماجرا رو تعریف کردم . حالا اینجا دیگه وارد جزئیات نمیشم که چطور پیششون ماندگار شدم  و خانواده هم بی هیچ مخالفتی منو به اونا دادن حالا یه مرحله پیچیده بود که من طی فرایندی شدم فرزند کوچیک اونا..

حساب برای  ۲ نفره 🙏

حالا از بچه بگم که مامان مریم .خانم سن دار. و بابا حمید.شوهرش. نگذاشتن سقط کنم . گناه داره خدا قهر میکنه....

ولی بعد ۹ ماه دخترم که براش سیسمونی هم خریدم به دنیا اومد ولی چون هم من کم سن و ضعیف بودم هم خیلی طی بارداری غصه خورده بودم دخترم بعد یه هفته که تو دستگاه بود از دست رفت . اسمشم تیدا گذاشته بودم . خلاصه که من ۲ سال از زندگی جا موندم تا اینکه به اصرار مامان مریم درس خوندم و رشته پزشکی قبول شدم . بابا حمید و مامان مریم کل زندگیشان رو به پام ریختن . بعد از عمومی برای تخصص رفتم ترکیه . خیلی پولدار بودن. ...  

حساب برای  ۲ نفره 🙏
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز