2737
2734

همون که رامبد جوان اوردش خندوانه جراح مغز و اعصاب هست

یه پست تو اینستا ازش گذاشته بودن زیرش همه کامنت گذاشته بودن دکتر قلابی ، دکتر فیک و...

چرا چی شده

 کاهش وزن من ۹۰🔓   ۸۵🔓   ۸۰🔓   ۷۵🔐   ۷۰🔐   ۶۵🔐   ۶۰🔐

فکر میکردم آدم خوبی باشه بعد یه نفر کامنت گذاشته یود که ایشون بشدت خانوم باز هم هست😐 بقیه هم تایید کرده بودن😐😐😐😐 وا مگه میشه

 کاهش وزن من ۹۰🔓   ۸۵🔓   ۸۰🔓   ۷۵🔐   ۷۰🔐   ۶۵🔐   ۶۰🔐

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

به حرفها هیچ اعتمادی نیست. 

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه

من دیدم کلی وقت میذاشت و جواب ملت رو در مورد بیماریهاشون میداد حتی تو دایرکتش چون مثلا می گفت تو دایرکت چک کردم جواب دادم یا ... مردم هم تشکر می کردن.

می دونستی نظر افراد مختلف با هم فرق میکنه و این اصلا بد نیست؟ ❤ اهدافم یک: ز... دو: ن......... سه: کاهش وزن تا ۵۷ ❤️ 
2738
فکر میکردم آدم خوبی باشه بعد یه نفر کامنت گذاشته یود که ایشون بشدت خانوم باز هم هست😐 بقیه هم تایید ...

من در حد دو سه تا اهنگشو شنیدم بد نبود صداش ولی اونجوریم نبود که دوس داشته باشم جنس صداشو

ولی بنظرم مسئله شخصی آدما به ما چه

ما رو که تو قبر اون نمیذارن

و کلا  آدم حرف دربیار تو این مملکت زیاده ،

زندگی چون پیچکی است که انتهایش میرسد پیش خدا🥰🥰

سوتي زياد داره مخصوصا سر صداش كه اصلا خوندنش درست حسابي نيست اونايي هم كه پيشش رفته بودن ميگفتن فقط استوري ميذارو عكس از مريض رسيدگيش به بيمار خوب نيست حالا راست ودروغش با خودشون الان زياد يادم نمياد همه رو

اخه حتما چیزی شده که همههههه همچین کامنتی میذارن

نمیدونم عزیزم. من به حرف آدما که هر چی زمان میگذره نسبت به هم حسودتر و بی رحم تر میشن اعتماد ندارم. 

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز