شوکم من هنوز
عقد خیلی مختصر بود من و یکی دوستم و خانواده خودش و خانواده داماد بودن.. کلا 10 نفر بودیم
بعد از اینکه محرم شدن
گفت:اگ اشکالی نداره عاقا داماد مهریم رو لطف کنه بپردازه
من فکم افتاده بود.. همه هنگ بودن
😑😑😑😑😑
مادرش رفت در گوشش ی چیزی گفت.. دوستمم هی ابرو مینداخت بالا
بعدم مادرش منو دوستم رو محترمانه بیرون کرد
حالام هرچی پیام میدم ک چ غلطی کردی جواب نمیده
مردم از فضولی🥺🥺🥺🥺