دستگاه رشته بری خریدن با برادرشوهرم سنگین بود با وانت فرستادن خودشونم جدا جدا قراربود برن اونجا کمک ک برشون دارن منم گفتم این همه راهو براچی میری اونجا دامادا میان کمک میکنن دیگه تو بیا بریم دکتر گف ن سنگینه اونام بیان سنگینه باید منم باشم گفتم ولی داماد کوچیکه نمیاد گف میاد گفتم ن خواهرت میگه اون شکمش پارس 🥴🥴🥴خلاصه رفتن بچه جاریم اونجا بوده شوهرم گفتم پس کو حسینن( داماد کوچیک)خواهرشوهر مجردم گفتهه حسینننننن شکم ندارههه کککک مریضه شوهرمم سرش داد زده ک کمر منم درد میکنه دیگه😐😂 عصری اومد خونه گفتم کیا بودن گف همه گفتم حسینم گه اره😐😐😐😐😐😐بهم دروغ گف بروش بیارم؟؟؟