بلخره یه کار مثبت کرد دیشب ساعت ۸ اینا بود بهش گفتم چیکار کنم هیچی پول تو خونه نداریم فردا هم میخوام برم بازار پول ندارم زنگ زد به شوهرش ۵ تومن ریخت تو کارتش ۵۰۰ الان داد به من گفت میری بازار یه چیزی بگیر ۱۰۰ هم جدا داد گفت ارشیدا کفش میخواست واسش بگیر انگار دیشب که باهاش دردودل کردم دلش سوخت اخه دیگه دشمنی نکرد باهام