یه خانم جوون بود همکارم بود سرپرستار درمانگاه بود خیلی دوست داشتنی بود اصلا نمی تونم فکرشو از سرم بیرون کنم
دیگه هم اونجا کار نمی کنم که بفهمم چه بلاایی سر طفلکی اومد
دو سه ماه پیش کرونا گرفت خوب شد بعد دو هفته
فقط بعدش افسرده شده بود و ضعیف
سه هفته پیش که واکسن آنفولانزا زد بعدش دوباره بدحال شد کروناش برگشت! یا دوباره گرفت نمی دونم امروزم که💔
روز آخر یه ماه پیش که دیدمش می گفت دیگه نمی تونم خسته شدم از کار
کاش مرخصی می گرفت کاش