مال من فرق داره ما جدی خواهان ازدواج بودیم همه چی اوکی بود بخاطر من با کلی قرض و وام و قرعه خونه خرید
بابام گفت نه شیعه بشه بعد
قانونم میگه شیعه بشه نمیتونه خانوادش موافقن مامانش میگه اگه میخوای شیعه شو خودش میگه نه
اقدر روم فشار اوردن خانوادم کع منم هی بهش گیر دادم سر چیزای مختلف
اخرش سر دوست عوضیش کلا باهم بدحرف زدیم
پریروز بهش اس دادم شب بخیر خواب بود دیروز زنگ زد من گفتم فعلا نمیتونم حرف بزنم مهمون داشتیم بعد هی زنگ زدم اس دادم ج نداد
امروزم دعوامون شد منم گفتم تمومش کنیم بهتره😢