دلم سوخت براش .خیلی تحت فشار خانواده اش بود گفت برادرام میخوان ازم شکایت کنن.چون خودم هم فکر میکردم ابهتش درسته و واقعا عوض شده دادم این پول رو که راه برگشتم به خونه به خاطر بچه هام باز بشه .فقط به خاطر دو تا چند گوشه ام که الان از دیشب پیشم نیستن😭از دیشب پلک رو پلک گذاشتم
خوشبحالت که خونه و مغازه داری میتونی جدا شدی راحت زندگی کنی
شوهرت فقط نقشه کشیده بوده برگردی اون پول مهریه رو از دستت دربیاره
الانم عذابت میده که بهش پس بدی
زنده باشن .یه سوال:اگه شوهرت ادعای دوست داشتن شما رو داشته باشه ولی جلو خانواده شوهرت از چند ماه پرت بشی پایین در حدی که فکر کنی لگنت شکسته و از درررررد به خودت بپیچی ولی شوهرت عوض کمک و دلداری دادنت بالا سرت جلو همه اونم خانواده خودش دشمن شادت کنه و عربده بکشه سرت و فحش بده بهت که چرا هواست رو جمع نمیکنی .اون موقع ادعای دوست داشتنش رو باور میکنی؟البته اون موقع هنوز مهریه نگرفته بودم .یه بارم از چهار پایه چند سال پیش افتادم انگار نه انگار البته قبلش دعوامون شده بود
چه پرروعه شوهرت.
نه عزیزم باور نمیکنم
معلومه که همسرت یه ذره هم علاقه ای بهت نداشته
خیلی زرنگی کردی مهریه رو همون موقع گرفتی وگرنه دیگه بعدن این آدم بهت به زور دادگاه هم نمیداد
عزیزم حالا که پول داری پشتوانه داری درآمد داری عمر خودتو هدر نده حداقل جدا زندگی کن روحیت روز به روز داغون تر میشه خدایی نکرده افسرده میشی
اره خیلی داغون ،چون بچه هام پیشم نیستن مخصوصا دختر کوچولوی نازم ،همچین منو بغل میکرد سرشو عین جوجه که زیر بال و پر مادرش میکنه پناه بگیره ،خودشو میچسباند بهم و بو میکرد منو .انقدر وابسته ام بود همش بغلم بود مامانم میگه یک کلام بهش نگو بیاردش اینجا چون لج میکنه نمیره ولی نمی خودش خسته میشه میاره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
