2737
2734
عنوان

چه حسی داشتید

116 بازدید | 14 پست

مامانو بابام تولد 16سالگیمو کلا فراموش کرده بودن تازه ساعت هشت شب داداشم یادشون انداخت بعد واسه اینکه ناراحت نشم یه کیک کوچیک واسم خریدن بعد بابام به جای من کیکو برید نه تبریکی نه هدیه ای حداقل یه شمع میخریدن بویا میذاشتن خودم کیکو ببرم 

خیلی ناراحت شدم 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

فرزندم مامان من تولد ۱۸ سالگیم یادش رفت 

از سرکار زنگ زد گفت اگه میخوای با فلان دوستت بری بیرون من اجازه میدما ، یا بگو دوستت بیاد ناهار هرچی خواستی سفارش بده 🙄🙄

همین !!!!

حالا روز دختر برای کل دخترای فک و فامیل گل میگیرن 

من رو تولدم حساسم 

فقط پیش اومد ی بار بابام تولدمو یادش رفت همع یادشون بودا اون بخاطر مشغلع شغلی یادش رفت قهر کردم و خیلی واقعا ناراحت شدم دلی 

ب روم‌نیاورد اصن فرداش سوپرایزم کرد و بهم گفت عذر میخام ک یادم‌رفت 

همون شد 

ولی تو ذهنم موند

                              ژیـــــنــا.                                                         انسـان ناصحیـحی هـستم،در همـه ابـعاد                                                       نـان خـدا میخـورم ، فـرمـان شیـطان میـبرم                 رو اعصاب آبـانـیا راه نرید؛میدون مینِ:)                                                         https://t.me/Hich_zh

تولدت مبارک❤

خب قطعاً ناراحت میشدم

یادمه یکسال تولد من کل خانواده سفر بودن و فقط من خونه بودم منم تولد گرفتمو و کلی هم مهمون دعوت کردم😅

ای آن که دیگر ندارمت بدان که همچنان از اعماق وجود دوستت دارم ؛ بدان هرگز توان تکرار خاطرات مشترکمان با شخص دیگری را ندارم؛ من بعد از تو هیچ وقت نخواستم گذرم به کافه‌های فردوسی بخوره؛ بعد از تو همیشه با بغض از میدان کاج رد شدم؛ وقتی بعد از  تو رفتم شمال برای اولین‌بار دیگه از نگاه کردن به دریا لذت نبردم؛ دیگه توی تراسی که با هم هزارتا عکس داشتیم پام رو نذاشتم و حس می‌کردم اون خونه‌ای که با ذوق چیده بودیم برام قفسه ولی هنوز همه چیز سرجاشه چون بعد از تو هیچکس سلیقه‌اش مثل تو نشد .دلم خیلی برات تنگ شده برای دیدن صورت قشنگت که نمیدونم خاک سرد و بی‌رحم باهاش چکار کرده؟دلم خیلی برای لمس دست‌های گرمی که زیر خاک سرده تنگ شده.روزهای آخر بابت خیلی چیزها دلگیر بودم و نشد بیام پیشت و برای آخرین بار باهات وداع کنم چون باور نداشتم تو میری و فکر می‌کردم مثل همیشه میای و همه چیز رو از دلم در میاری...چون نشد خداحافظی کنیم داغ دلم هرروز تازه‌تر از قبل میشه حتی تو روز خاکسپاری نشد جمعیت رو کنار بزنم و بیام از ته دل گریه کنم و جیغ بزنم تا کمی سبک بشم و بغصم توی گلوم خفه شد آخه خیلی سخته که حتی نتونی اونقدری که دلت میخواد برای عزیز از دست رفته‌ات گریه کنی تا خالی بشی‌.کاش حداقل به خوابم بیای عزیزان لطفاً ازم نپرسید امضا در مورد چه‌کسی هست. ممنونم
2738
حق داری شاید به این چیزها اهمیت نمیدن 

نه آخه تولد برادرم بودنی از چند روز قبل تر به تکاپو میوفتن و کلی واسش هدیه میخرن 

من انتظاری ندارم ولی دیگه بچشونم حداقل یه تبریک خالی که چیزی ازشون کم نمی کنه

منم تولدم شب یلداس یادشون نمیره ولی کیک میخرن زود باید ببریم بریم خونه مامانبزرگم واسه یلدا و جشن نداریم

اگه امروز شروع کنی، یه روز زودتر از فردا نتیجش رو می بینی✨
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز