قبل ازدواج لاغر بودم ۴۵ کیلو بودم همش میگفتن لاغر مردنی بعد ازدواج چاق شدم ۷۸ کیلو شدم همش میگن چقد چاق شدی اخه به شما چه والا عصابم خراب شد
حالا جالبه من خدایی هیکلم خوبه حالا خودم نمیگم اطرافیان میگن کلا پایین تنم پره و شکمم ندارم
اصلا کسی نمیتونه هیچ ایرادی از اندامم بگیره بعد یه بیشعوری هیییی میگفت بازوهات چاقه....راست میگفت بازوهام پره ولی خدایی خودم توجه نکرده بودم تا حالا انقد گفت تا منم گفتم بازو که مهم نیست همون که تناسب اندام دارم و شبیه مربع نیستم عالیه....دیگه خفه شد...والا خودش بالاتنه چاق و دو تا پا نازک داره نمیدونم از کجا اعتماد بنفس آورده منو مسخره کنه.....احتمالا الکی ایراد گرفته که مثلا من چیزی بهش نگم.....جالبه من تا قبل اون اصلا توجه به اندامشم نکرده بود ولی وقتی هی گفت منم دقت کردم
منظورم اینه که اصلا مهم نیست خوب باشی یا بد اونی که مریض حرف میزنه....
من بخاطر لاغریم چه حرفها که نشنیدم
من هم واسه چاقیم حرف شنیدم هم واسه لاغریم 😐
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
