در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
گفت اندازه نیازت غذا بخور فقط در حدی که ضعف معدت از بین بره نه بیشتر .گفت هر لقمه ای که میزاری دهنت قاشق و چنگال رو بنداز تو بشقاب قورت که دادی لقمت رو شروع کن لقمه بعدیت رو حاضر کردن
نه تو میمانی و نه اندوه ونه هیچ یک از مـــردم این ابادی به حباب نگران لب یک رود قسم🌞و به کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت⬅غصه هم خواهد رفت...انچنانی که فقط خاطره ای ماند💭 لحظه ها عریانند👖به تن لحظه خود جامه انده مپوشان هرگز تو به ایینه?!نـــه!ایینه به تو خیره شده است وو اگر خنده کنی اوبه تو خواهد خندید و اگر بغض کنی... اه از ایینه دنیا که چه ها خواهد کرد.... سلام بر تو دووووست خلم .ببخشید!یعنی دوست گلم✌🌸امیدم اول به خدا بعدش به ماااادرمه تو زندگی.امیداوارم حال دلت به شیرییینی شوکولات شیرییین باشه❤عضو گروه آبــــــی 💙سرگروه:@آسنات99 😍💙وزن اولیه :60 قد:166 💙وزن فعلی:60 💙هدف اول :58💙هدف دوم:56💙هدف سوم:54💙هدف اخـــــر 52😍💙 چشم وا کنم شدم باربی خوش هیکللللل😍💙من میتونم..💪
اونم همینه .به نظر من صعی کن بری دکتر کمش کن و بعدا ترک .مادر من 16سال داره مصرف میکنه میبینم به چه حالی افتاده
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت
من یمدت داریم خوردم بخاطرتنکس نفسم الآنم بخاطر استرس و قلبم درست حسابی نمیخورم ک بکن گفت فقط ...
ول کن بخدا که عابقتش خوش نیس .دلم برای مادرم کبابه همش خواب .بعضی وقتا اگر قرص نخوره کلا توهم میزنه
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت
اونو همش خواب ارامش دارن .ولی بعضی وقتام نمیشه یکارای میکنه
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت