وقتی بچم اومد دنیا مچ شوهرمو با خانم متاهل همکارش گرفتم،قبل از اون اتفاق روی وفاداری و پاکی شوهرم شوهرم قسم می‌خوردم.الان همچنان همکارن،و شوهرم هم بسیار محافظه کاره.خدایی عین سگ شده زندگیم.بیایید باهام همدردی بکنید
چه بد واقعا حس بدیه😐😐
عزیزم منم با زن متاهل بود و خیلی های دیگه ...گذشت کردم واگذار کردم ب خدا سخته ولی شدنیه 😓😓😓
اخی
چه طاقتی داری،شوهرتواون زنیکه روجرمیدادی
من بودم به شوهر اون زنه میگفتم😠
متاسفانه اعتماد که از بین میره دیگه برنمیگرده
دقیقا منم بعد زایمانم تو شرایط شما قرار گرفتم اما هنوز اعتماد ندارم ی جورایی از چشمم افتاده
😔😔😔منم خسته ام بخدا همش استرس
من اگ بودم یا طلاق میگرفتم یا تا اخر عمرم باهاش حرف نمیزوم
حسم خیلی حرفها میزنه،میگه بهش اعتماد نکن.بنظرتون حس یک زن نسبت به شوهرش چقدر می‌تونه درست باشه؟؟تجربه هاتونو بگید
فقط میتونم بگم خیلی سخته خدا ب دلت آرامش بده گلم ... لذت خیانتو یکی دیگه ببره دردش بمونه برا ماها
وای خیانت خیلی بده .دختره اومده بود یزد ای وی اف کنه ولی شوهرنامردش بایه زن بیوه یواشکی ازدواج کرده پریشب فهمیده ازیزد مستقیم رفت خونه پدرش.دختره بی نظیره موندم چرا خیانت کردشوهرش
اون زنه متاهله😳
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 روز پیش
1 روز پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
