الان با ترس و لرز پریدم
خواب دیدم که از آموزشگاه زنگ زده بابام که با آژانس بیا
بعد دیدم دو نفر سوار ماشین گفتن ما آژانسیم
منم سوار شدم دیدم از مسیر اصلی خارج شد و با قیافه های کثیفشون میخندیدن
منم از ترس مردم رسما
بعد فیلمای شکنجه نشون دادن بهم ناجور گفتن اینجوری میکنیم باهات
هر چی خاستم به نامزدم زنگ بزنم نمیگرف
منم فرار اونام دنبالم خیلی روم اثر کرده خدا سر کسی نیاره حس مرگه