2733
2734

بیاید اتفاقات ماوراییمون رو بگیم و نظرمان هم در مورد اتفاقات بقیه بگیم ..


من بچه بودم تا اونجا که یادمه دبستان هم نرفته بودم خواب دیدم از حموم یه چی سیاه پارچه مانند که انگار یه دست بود از در آویزان و تکان میخوره (حمام تو خانه بود )بعد یه دفعه چسبیدم به دیوار حموم و هرکاری کردم نمی تونستم کسی و صدا کنم صدام بند آمده بود بعد یه دفعه صدام آمد یادم نیست چید بلند شدم

**اتفاقات دیگه هم برام افتاده اونا خیلی دیگه...اگه خواستید بگید تو یه تاپیک بزارم **)

تو  امتحان بودم حس کردم یه چیز سیاه از گوشه چشمم رد شد 😐😑

خیلی بد بود ولی فکر کنم از استرس بود 😑

استارتر عزیز این همه برات وقت میزارم کلی تایپ میکنم تز میدم ،حداقل یه لایک‌ کن دلم خوش باشه دیدی جواب نمیخوام 🤓دوست عزیزی که یهو از رو هوا و‌زمین وسط بحث مارو  ریپلای میکنی مسلسلی مینویسی و میخواهی  درسته ‌قورت بدی 😅 اولا ریلکس دوما باور کن ما خواهر شوهر،مادرشوهر ،جاریت نیستیم ارامتررررر👌😬

اون که خواب دیدی خو

اتفاق واقعی نبوده ک

رادینم..پسرمامان هیچوقت فکر نمیکردم یه پسر شیرین مثل تو داشته باشم از وقتی اومدی دنیای مامان قشنگ شد عشق کوچولوی من مرد کوچیک مامان...😍نازگلم قلبمی معجزه کوچولوی من دختر قشنگه مامانربان گوشه ی عکست...حق من این نبود عکستو بااون ربان مشکی ببینم داداشی😔😭🖤 پادشاه زندگی من جایی همین نزدیکی ها مشغول تلاش است...کم می خوابد. استراحتش کم است.دستان مردانه اش را که حکمتش را نمیدانم چرا آرامش بی پایان دارد.پادشاه من خسته میشود اما خستگی در میکند از من...آغوشش از جنس خواب است بی هوا هم که بغلش کنی چشمانت بسته میشود از آرامش بی حساب...چه افتخاریست خانمی کردن برای چنین گوهری...چه برکتیست که خستگی اش با من در میشود...به خودم میبالم که از وجود من لذت میبرد... دستانم خالیست. چیزی برای عرضه ندارم. اما تا آخرین شماره های نفس هایم قدر دان توام..قدردانم که پادشاه من بهترین مرد زمین است...لمس قشنگیست واژه خوشبختی و من خوشبخت ترینم با تو❤همین که از عمق وجود میدانم دوستم داری برایم کافیست...

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

این ک ماورایی نیست خابه!!

من دیشب ساعت ۳ ۴ صب 

بیدار بودم اما تو تخت

چراغ راهرو روشن‌ میذاریم

دیدیم ی سایه رو دیروار اتاقم متحرکم هست

متاستفانه خیلیییی میترسم

و جم کردم رفتم کف اتاق داداشم خابیدم

  واقعا میترسم چی بود اخه لنتی

پاداش ایمان(قانون جذب) و تجسم خلاق،ظهورش تو زندگیته  
2728
2738

بچه بودم از سه سالگی اتاقم جدا بود شبا یه مرد میدیدم ک کلاه نقاب دار سرشه و وسط حال بود همیشه و سرتا پا سیاه بود کامل تو هوشیاری میدیدمش

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730