کلی زبون واسه شوهرم ریخت و ماساژش داد و جواب سلام منم نداد منم داشتم میز شام رو میچیدم یهو مادرشوهرم گفت مادر من نمیدونم چرا دستم نمک نداره خونه دادم نشستین اونا(جاریم ینا) مستاجرهستن. جاریم از من بزرگتره و 6سال جای من نشسته بوده ما عروسی کردیم اومدیم اینجا سال بعدم من باید بلند شم جاری کوچیکم بیاد.