تایپیک قبلی گفتم که سر ترشی مادرشوهر با همسرم دعوا کردیم همسرم میگفت بی احترامی کنن تو بخاطر من تحمل کن تحمل کردم زنگ زدن هر چی از دهنشون اومد گفت هیچی نگفتم اما همسرم بجای حمایت من یه هفته چنگ ودعوا خونه راه انداخت و...کتکم زد واومدم خونه بابام بابام تلاش میکنه طلاقمو بگیره همسرم بخاطر خانوادش روم دست بلند کرد اونم وقتی بی گناه بودم دلم میسوزه اما دلم تنگه خاطرات چند سال زندگیم میاد جلو چشام این چه زندگیه من دارم که بخاطر خانواده شوهرم کم مونده از هم بپاشه