صبح خونه مادرشوهرم بودم
جاریم ۲ تا بچه داره
۳ ماهگی بارداره بچه سومشه
منم ۲ ساله اقدامم و منتظر.....
بچش از اوپن افتاد چیزیشم نشد
منم همونجا داشتم میوع میخوردم حواسم به بچش نبود اومد گفت چرا بچمو نگرفتی نیفته
منم گفتم عزیزم بچت نزدیک من نبود من حواسم نبود به شروین
گفت تو غلط کردی تو شروینو هل دادی افتاد تو به بچه هام حسادت مبکنی میخای بکشیش عقده ای نازا ..دکترا جوابت کردن میخای بچه های منو بکشی کثافت؟؟؟؟؟
دهنم وا موند ازین همه وقاحتش همیشه خودشو خوب نشون میداد
منم بهش گفتم بیچاره این بچه ها با این مادرشون ..حیف اسم مادر که روی تو گزاشتن
انقدر پست شدم که به بچه اسیب برسونم؟
برات متاسفم
بعدشم بغض کردم و از خونه اومدم بیرون
کسی هم به جز ما دو نفر خونه مادرشوهرم نبود که ببینه این چی گفت بهم
منم مشکل خیلی بزرگی ندارم تنبلی تخمدان دارم شوهرمم یکم تعداد اسپرمش کمه...۲۰ میلیون دکتر میگه باید ۵۰ میلیون باشه
ولی نمیدونم چرا خدا نمیده
از وقتی جاریم باردار شد مدام پیش من ناز میومد منم میگفتم شاید من اشتباه متوجه میشم
ولی امروز فهمیدم..
از تعجب خشکم زده هنوزم شوکم بخدا