داشتم آهنگ گوش میکردم با هندزفری یهو رسیدم به یه آهنگ که کل خاطرات دوران نووجونیم که عاشق پسرخاله ام شدم اومد جلو چشمم ... گریه کردم ینی نتونستم جلو گریه مو بگیرم ...در حالی که اون هیچوقت دوستم نداشت کلا از قول خاله ام هیچوقت عاشق هیچکس نبود و الان هم که سی و خوردی سن داره هنوز ازدواج نکرده حتی خاله ام بهش گفته بود سنت رفته بالا اونم گفته من نمیخوام ازدواج کنم یلدا هم الکی پای من نشینه ...تو داستان زندگیم کامل جریان زندگیمو تعریف کردم کلی ناراحتی کردم کارم به قرص خوردن افتاد...خاک تو سرم چم شده؟!!!نمیدونم چرا احساساتم اینجوری شد دلم میخواد بشینم گریه کنم به خصوص که امشب هم یکم با شوهرم بحثم شد سر حرف مادرش بهم و اونم طرف مادرشو گرفت
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.