فکر همه اتفاقای گذشته و بی حرمتی شوهرم به مادرم سر فتنه خواهرشوهرم یادم میوفته توی ذهنم میجنگم ولی اصلا بروز نمیدم داره داغونم میکنه این افکار.... از زرنگیشون و بد ذاتیشون و مخفی کاریهاشون و مظلوم نمایشون حالم بهم میخوره....
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
فقط و فقط بزار کنار و بگو اعصاب خودم مهم تره و بهش فک نکن... منم داشتم خودمو میخوردم سر یه چیزایی دیدم اوه اینجوری که من دارم به ذهن خودم ظلم میکنم
هیشکی منو لایک نکنه 😠تصور کن زمستون، زیر پتو، چیپس پفک پاستیل لواشک، دورهم با رفیقای صمیمی نور کم یه انیمیشن باحال مث هتل ترانسیلوانیا، که برا خودش پخش میشه چون شماها دارین با هم حرف میزنین😂چایی با خرما و شکلات، یه عطر خاطره سازم زدین، لباس رااااحتی هم پوشیدین دیگه نمیگم خیلی بهتون خوش میگزره بیا بیرون از فکر😂😂😂
من دقیقا تو اوج همین فکرا یه دفعه گفتم به درکککک خودم مهمم و زندگیم دیگه به هیچی فکر نکردم
هیشکی منو لایک نکنه 😠تصور کن زمستون، زیر پتو، چیپس پفک پاستیل لواشک، دورهم با رفیقای صمیمی نور کم یه انیمیشن باحال مث هتل ترانسیلوانیا، که برا خودش پخش میشه چون شماها دارین با هم حرف میزنین😂چایی با خرما و شکلات، یه عطر خاطره سازم زدین، لباس رااااحتی هم پوشیدین دیگه نمیگم خیلی بهتون خوش میگزره بیا بیرون از فکر😂😂😂