تو ترمینالها و داخل شهر میگه خلوت تره وشبم کرایه بیشتر میدن.امشب دوتا مسافر سوار کرده گفتن بیرون شهر میریم وسط جاده خارج شهر تهدیدیش میکنن چاقو میزنن خداروشکر دستشو گرفته جلو صورتش دستشو زخمی کردن وماشیم میدزدن تاالان میگشتیم پلاکشو به همه پاسگاه دادیم خودمونم جاده فرعیارو رفتیم انقد گریه کردم پدرم انقد گناه داشت لباش میلرزید از غصه دارم دیونه میشم توروخدا دعا کنید پیداشه