2726

بچه ها چهار روز بود تماااام وقت ، چشمم به گوشی بود که زندگی بهاره رو بخونم 

حالا که فهمیدم دروغ گفته ، احساس می کنم شکست عشقی خوردم 😂

ولی این اولین بار نیست که اینجوری گول خوردم ......

سال ۸۵ وارد دانشگاه شدم 

یه هم کلاسی  داشتم که اصلاااااااا دختر قشنگی نبود 

تیپ و لباسش هم اصلا آنچنان نبود ... ولی فوق العاده دختر باهوش و مستعد بود و بسیار اهل مطالعه و شعر و ادبیات و رمان بود ... 

دو ساعت  مشاعره می کرد بدون اینکه حتی یک بیت رو تکراری بگه

خیلی روابط اجتماعی خوبی داشت .. 

همممه ( دختر و پسر ) دوسش داشتن و از مصاحبت باهاش لذت می بردن 


کم کم باهاش صمیمی شدم و البته اون دوست صمیمی زیاد داشت 

ولی برای من نزدیک ترین دوستم بود 

می گفت پدرش بساز و بفروش داره و دو تا خواهر داره دو تا برادر 

با اینکه تقریبا هفته ای یه بار خونه ما می اومد ولی هییییییچ وقت منو خونه اش دعوت نمی کرد ....

یه جوری از قیافه عالی خواهراش و وضع زندگی و خورد و خوراکشون تعریف می کرد که من حسرت زندگیشو می خوردم 😅 

سالی یه بار شماره خونشون عوض می شد 

می گفت مامان من نمی تونه بیشتر از یه سال تو یه خونه بمونه 

چون براش تکراری می شه .. 

ما هم مجبوریم هر بار بریم تو یکی از خونه هایی که بابام می سازه ....... 

زنگ می زدم خونشون 

دیر جواب می داد 

می گفت : اه خونمون آنقدر بزرگه 

باید انققققدر راه برم از پله ها بالا و پایین برم که برسم به تلفن ...🤪

یه بار بعد تعطیلات عید اومد گفت ما دبی بودیم 

انقققققققدر قشنگ تمام جاهای دبی رو بلد بود و تعریف می کرد و حتی برنزه کرده بود که خودش هم باور می کرد داره راست می گه، چه برسه به ما 🤪

آنقدر از خرج های حرفه ای خواهرش و عاشقانه های دامادشون صحبت می کرد که برق از سر ما می پرید 

تو چهار سال دانشگاه، حتی حتی حتی 

یک نفر از اعضای خونوادشو ندیده بودم 

با اینکه آنقدر صمیمی بودیم که اون ، نه تنها پدر و مادر و خواهرای منو دیده بود 

بلکه دایی و خاله و مامان بزرگ و زندایی و همه کس و کار منو به مناسبت دیده بود و می شناخت .... 

تمام تعطیلات تابستون و ... به قول خودش می رفت ویلاشون تو متل قو...

یه بار بعد تعطیلات تابستون  اومد گفت من نامزد کردم 

اسم نامزدم احمده و خیییییییلی ثروتمنده و پسر شریک بابامه و می گفت هیچ حسی بهش نداره و بخاطر احترام به پدرش قبول کرده ...یه مدت فاز افسردگی گرفته بود .... 

هر چی بهش گفتم عکس بیار  از نامزدی 

می گفت  دوست ندارم و هیچ عکسی رو پیش خودم نگه نمی دارم و همه پیش احمده 🤪🤪🤪🤪🤪🤪در نهایت بدون اینکه ما احمد رو ببینیم ،  جدا شد 🧐🧐🧐

دانشگاه رو یکی در میون می اومد به ما می گفت 

رفته بودم دفتر خونه ملک واسه بابام بخرم !!!!!!

هر بار که نمی اومد یه بهانه لاکچری می آورد ....

کم کم حس کردم خیلی صادق نیست 

ولی انقددددر قشنگ دروغ می گفت که واقعا دلم نمی اومد باور نکنم   

یه بار اتفاقی لای کتابش یه عکسی از خودش دیدم که شااااااااااخ از همه جام درومد 🤪

عکس خودش بود که یه کیک خیییییلی مسخره و ساده که معلوم بود خودشون  درست کردن

یه کمد دااااااااااغون پشتش بود که مثلا ویترین بود و یه ظرف و ظروف گلی توش بود 

آنقدر حالم بد شد فوری کتابو  بستم و ... 

به روش نیاوردم 

یه بار زنگ زدم خونشون

پدرش جواب داد

یه صدای خیلی پیر با لهجهههههه زیاد 

به زووووور حرفای پدرش رو متوجه شدم که گفت رفته سر کار !!!!!!!! 

در حالیکه از نظر ما ، انقققققدر پولدار بودن که اصلا نیازی به کار نداشت 

فرداش اومد دانشگاه که تلفن دیروز پدرش رو توجیه کنه ....😅😅😅

گفت می خوام یه نمایندگی از قلم چی بگیرم و چند تا کارمند استخدام کنم و موسسه بزنم 😖😖😖😖😖بعدا فهمیدم تو قلم چی داره بعنوان پشتیبان کار می کنه 

البته خودش نگفت ... 

پشتیبان یکی از دوستان خانوادگی‌مون بودو خیلی اتفاقی فهمیدم

فوق العاده دختر خوش مشربی بود 

همه خواهانش بودن و تو هر جمعی که بود همه ازش  لذت می بردن 

منم با اینکه کم کم فهمیدم خیلی دروغ گو هست ولی از این عیبش چشم پوشی کردم 

....

تو یکی از این دور همی های دانشجویی با دوست یکی از همکلاسی های ‌پسرمون که اون روز برای اولین بار شرکت کرده بود تو جمعمون دوست شد .... 

دیگه دانشگاه ما هم تموم شده بود و کمتر با هم بودیم

در حد هفته ای  یه تماس تلفنی

و نهایت ماهی یه بار دیدار ...

سال ۹۰ ازدواج کردم و همین دوستم با دوست پسرش هم به عروسی ما اومدن 

بعد از سه سال با همون اقا ازدواج کرد 

منو دعوت کرد 

انققققدر خوشحال شدم 😂😂😂

چون خییییییلی کنجکاو  بودم که برم  ته و توی قضیه رو درارم 😂😂😂

با اینکه دیگه تا اون موقع مطمین بودم یه دروغ گوی تمام عیار و حرفه ای هست ولی وقتی پامو گذاشتم تو تالار عروسیش ، بازم سوپرایز شدم 

😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖

خانواده اش از آنچه فک می کردم داغون تر بودن 

دو تا خواهر  زززززززشت بی کلاس دااااغون ... 

طوریکه که خودش پیش خواهراش ، پری بود😅😅 ... 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

😕😕😕😕😕واقعا فک کردی این همروووو میخونیم

هرچی خدا بخواد...خدا که بد نمیخواد💛متاهل💍در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...لطف انچه تو اندیشی،حکم انچه تو فرمایی🙌🏻🌊«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»؛یه صلوات مهمونمم میکنید🙏🏻
تقصیر این خانم نیست تقصیر شماهاست من که اصلا نخوندم و ندیدمش

دقیقا

زندگی واقعی طرف تو چشات زل میزنه و دروغ میگه

چ برسه اینجا

مخصوصا که هر چی بچه مدرسه ای ریختن برای جلب توجه دروغ میبافن


                                                                                                                                                           
هرکی خوند خلاصش رو بگه

همکلاسیش جیب خالی پز عالی بوده

ما کار کردیم خریدیم تو ناز کردی خریدن فرق داریم خب😉 دنیا 2 مشکل بزرگ داره.شک زیاد باهوش ها و اعتماد به نفس زیاد احمق ها!https://harfeto.timefriend.net/17104628507498

من  دارم 

فامیل نزدیکه متاسفانه دست خودش نی

مثلا نامزد کرده بود گفت نامزدم شرکت نفتیه

ی خونه بزرگ فلان جا (جای باکلاس)قرار بخریم.

بعد فهمیدم دورغ گفته.

نامزدش کارگره

حالا هم قرار جدا بشن..

علاف سایتم😑😑😑مادر ی دختر عاقل ومودب😍😍خوشحالمم که دخترم تربیتش خوبه😄😍😍انشالله میتونم همینطور جلو برم برا تربیتش😍😍زیاد میام سایت کم چت میکنم😑اگه جایی ریپلایم کردی لایکت کردم فک نکنید حق با شماست😊فقط حال ندارم چت کنم😕سایت شده سرگرمیممم😔ولی رفیقی ندارم😮گاهی وقت بدون مخاطب وتایپک خاصی ساعت ها داخلش چرخ میزنم😮😑ولی نمیتونم دل بکنم ازش😕
😕😕😕😕😕واقعا فک کردی این همروووو میخونیم

شاید باورت نشه ولی من خوندم😂😂😂😂😂

من گمان میکنم که همیشه ذره ای دیوانگی برای خلق سرنوشتت لازم است #مارگارت_ یورسنار                              تو فکر می‌کنی که درد هیچوقت تموم نمیشه ولی میشه ولی اولش باید اجازه بدی درد وارد بشه نمیتونی باهاش بجنگی ازت قوی تره باید توش غرق بشی اما سرآخر یاد میگیری توش شنا کنی و با هر نفسی که باهاش میجنگی قوی تر میشی و بهت قول میدم بالاخره شکستش میدی.                               🎶🎤🏃🏻‍♀️ 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730