بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اره کسایی ک بهم بدی کرده بودن منم بدی کردم مثلا ی نفر خیلی بهم بدی کرد کاری کردم از کار اخراج بشه الان آواره مونده هیشکی ام استخدامش نمی کنه دلم خنک شد خوب کردم بیشعور چه بدی هایی در حقم کرد
من ن ولی میگن من نمیدونم خدا میدونه جاری من که هم سن مامان منه همسرم ک بچه بوده میندازه زمین و ضایع نخاعی میشه همسرم و بعد سالها دوتا پسرش معلولیت ذهنی دارن
من بدی به کسی نمیکنم ولی با شوهرم بحث های زیادی کردیم به هم حرفای سرد زدیم دو هفته پیش دعوامون شد هر چی قسم میخوردم حرفمو باور نمیکرد اشاره کردم به قرآن تو خونه گفتم اگه من دروغ میگم بزنه تو کمر من اگه تو حرف زور میزنی بزنه تو کمرت دو روز بعدش بخدا دو روزبعد تاوانشو داد
من یکی از دوستام بهم بدی کرد بعدش یه اتفاق خیلی بد براشون افتاد، ولی نمیتونم قضاوت کنم اون اتفاق حتما بخاطر بدی که در حقم کرده بود افتاد. خودم هم ناراحت شدم
یکی هر روز به مردم هدیه میداد، یکی هم هر روز به مردم لگد میزد. بعد از چند وقت اونی که هدیه میداد دیگه هدیه نداد و اونی که لگد میزد دیگه لگد نزد. از اون روز به بعد اونی که هدیه میداد شد ادم بده چون دیگه هدیه نمیداد و اونی که لگد میزد شد ادم خوبه چون دیگه لگد نمیزد
بله منم آدمم و یه اشتباهاتی کردم و تاوانش رو هم دیدم
ای آن که دیگر ندارمت بدان که همچنان از اعماق وجود دوستت دارم ؛ بدان هرگز توان تکرار خاطرات مشترکمان با شخص دیگری را ندارم؛ من بعد از تو هیچ وقت نخواستم گذرم به کافههای فردوسی بخوره؛ بعد از تو همیشه با بغض از میدان کاج رد شدم؛ وقتی بعد از تو رفتم شمال برای اولینبار دیگه از نگاه کردن به دریا لذت نبردم؛ دیگه توی تراسی که با هم هزارتا عکس داشتیم پام رو نذاشتم و حس میکردم اون خونهای که با ذوق چیده بودیم برام قفسه ولی هنوز همه چیز سرجاشه چون بعد از تو هیچکس سلیقهاش مثل تو نشد .دلم خیلی برات تنگ شده برای دیدن صورت قشنگت که نمیدونم خاک سرد و بیرحم باهاش چکار کرده؟دلم خیلی برای لمس دستهای گرمی که زیر خاک سرده تنگ شده.روزهای آخر بابت خیلی چیزها دلگیر بودم و نشد بیام پیشت و برای آخرین بار باهات وداع کنم چون باور نداشتم تو میری و فکر میکردم مثل همیشه میای و همه چیز رو از دلم در میاری...چون نشد خداحافظی کنیم داغ دلم هرروز تازهتر از قبل میشه حتی تو روز خاکسپاری نشد جمعیت رو کنار بزنم و بیام از ته دل گریه کنم و جیغ بزنم تا کمی سبک بشم و بغصم توی گلوم خفه شد آخه خیلی سخته که حتی نتونی اونقدری که دلت میخواد برای عزیز از دست رفتهات گریه کنی تا خالی بشی.کاش حداقل به خوابم بیای عزیزان لطفاً ازم نپرسید امضا در مورد چهکسی هست. ممنونم