یکبار شوهرم منو تا سرحد مرگ عصبانی کرد🤬🤬 منم خودمو به ضعف و گیجی زدم بیچاره داشت سکته میکرد 😥کم مونده بود زنگ بزنه به اورژانس 🤦🏼♀️
من خودکشی میکردم شوهرم میگفت برو بمیر به من چه جونه خودته
درم میبست میرفت بیرون
همیشه میگه اونی که بخواد خودکشی کنه بی سرو صدا اینکارو میکنه اما اگه نخواد فقط هارتاپورت میکنه
نه بلدنیسم تازه خجالت میکشم.خوشمم نمیاد.حتی گریه هم نمیکنم وسط دعوامون.فقط نگاهش میکنم و سکوت😢😢😢
من یه بار با شوهرم دعوام شد
رفتم تو اتاق درم محکم بستم شوهرم تند تند میومد اتاق و نگاه میکرد
ببینه من دارم چیکار میکنم فکر میکرد من میخوام خودکشی کنم
منم یه بار گفتم رگ دستمو میزنم یه مداد قرمز رژی برداشتم یه خط انداختم نمایشی ....اومد دید زد تو سرشو کولی بازی درآورد دیدم داره آبرو ریزی میکنه گفتم غلط کردم فیلم بود 😂آب آوردم آرومش کردم دیگه بار آخرم شد
آره یه بار دوران بارداری ساعت ۸ شب یه لکه کم رنگ خون دیدم بعد ساعت ۹ دعوامون شد منو از زمین میکشید عقب جلو میکرد بعدشم باهاش قهر کردم الکی رفتم دسشویی اومدم بیرون گفتم دوباره لکه بینی دارم. هیچی دیگه باور کرد و تا صبح هی میگفت بریم بیمارستان و اینا. منم کلی حرفبارش کردم
اولا که عقد بودیم موقعی قهر بودیم و اشتی نمیکرد تو خواب حرکات خود زنی از خودم در می آوردم
چندبار اول باورش شد ولی فهمید الکی اینکار رو میکنم بهم گفت انترک بازی درنیار الکی
