تعریف کنید یکم بخندیم
اول خودم یه بار با شوهرم دعوام شد دو بسته قرص برداشتم گفتم اینارو میخورم خودمو میکشم😢
دوییدم رفتم تو اتاق شوهرمم باور کرد تا اومد جلومو بگیره درو بستم بعد رفتم قرصارو گذاشتم رو میز گرفتم خوابیدم😂
اونم پشت در داشت بال بال میرد 😂😂
تازه قرصایم دو بسته استامینوفن بود😐😂😂😂
نه
من همیشه خندم میگیره قیافه مظلومشو میبینم
اره با خانوادش...میخواستن کتکم بزنن
بعد چی شد؟
عزیزم میگم بد نیست یه تست بازیگری بدی🤭🤭🤭
نه بابا یه بار با شوخی انداختم خودم زدم به غش و کولی بازی قهر کرد رفت
من نه اما یه زن دایی دارم یعنی جوری اینکارو میکنه که آدم دست و پاشو گم میکنه.
البته چندسال با همین کارا از ما دور شده و حیف...
شوهرم قلبش مریضه به ما هم جلسه خواستگاری نگفتن بعد که حالش بد شد مادر شوهرم میگف طلاقتو بگیر منم چاقو رو برداشتم گفتم خودمو میکشم 😂😂😂
من شوهرم خونه نبود بحثمون شد تلفنی گفتم خودم میکشم به بچهام سپردم تلفنش جواب بدن بگن مامان تو اتاق درو هم بسته اونم زنگ میزد برو صبحانه بخور اینکارا چیه خلاصه کلی ترسید
من نه خندم میگیره😂😂ولی جاریم همیشه وقتی توی جمع شوهرش بهش توجه نمیکنه یا میخاد ی کاری کنه ک همه بفهمن شوهرش چقد دوسش داره خودشو میزنه ب نفس تنگی بعد چندین بارشده میبرنش دکتر دکتر میگه حالا ک نمیتونی حرف بزنی آمپول میزنم کف پات اونم حرف میزنه میان خونه😶یسری خودم باهاش بودم😂
